محمد - آیه ۱۸

از ویکی‌مهدی

آیات مهدویت - سوره محمد - آیه 18

«فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؟ فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها، فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ؟»[۱]

آیا [ناگروندگان] جز این انتظار دارند که آن ساعت بناگاه آنان را فرارسد که شرائط و علائم آن هم اکنون آمده، و پس از آمدن آن دیگر تذکرشان چه سودی بحالشان دارد؟

الحسین بن حمدان الخصیبیّ[۲]، قال: حدّثنا[۳] محمّد بن إسماعیل و علیّ بن عبداللّه الحسنیّان، عن أبی شعیب محمّد بن نصیر[۴]، عن عمر بن الوان، عن محمّد بن الفضل، عن المفضّل بن عمر[۵]، قال: سألت سیّدی أبا عبداللّه الصّادق علیه‌السّلام: هل للمأمول المنتظر المهدیّ علیه‌السّلام وقت مؤقّت تعلمه النّاس؟ قال:

«حاش للّه أن یؤقّت له وقتا [أو توقّت شیعتنا]!» قال: قلت: [یا] مولای، و لم ذلک؟ قال:

«لأنّه [هو] السّاعة الّتی قال اللّه تعالی: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ: أَیَّانَ مُرْساها؟ [و قوله:] قُلْ: إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی، لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ، ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً. یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها، قُلْ: إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ[۶]. شوری (42): 18- 19.[۷] قوله: وَ[۸] عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ و لم یقل عن أحد[۹] دونه، و قوله: فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً؟ فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها، فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ؟

و قوله: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ[۱۰] و قوله: وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ[۱۱] یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا[۱۲] الْحَقُّ. أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ قلت: یا مولای [و] ما معنی یمارون؟ قال:

«یقولون: متی ولد؟ و من رآه؟ و أین هو؟ [و] أین یکون و متی یظهر؟

کلّ ذلک استعجالا لأمره و شکّا فی قضائه و قدرته، أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ[۱۳] فی الدّنیا و الآخرة و إنّ للکافرین لشرّ مآب.»

قال المفضّل: یا مولای فلا توقّت له وقتا[۱۴]؟ قال:

«یا مفضّل لا توقّت (إنّ) من وقّت لمهدیّنا وقتا فقد شارک اللّه فی علمه و ادّعی أنّه أظهره[۱۵] علی علمه و سرّه ...»[۱۶]

حسین بن حمدان حضینی: گوید: محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله حسنی حدیثمان دادند، از ابوشعيب محمد بن نصیر، از عمربن الوان، از محمد بن الفضل، از مفضل بن عمر که گفت: از آقایم حضرت ابی عبدالله صادق عليه‌السلام پرسیدم: آیا برای امید منتظر مهدی علیه‌السلام وقت معینی هست که مردم آن را بدانند؟ فرمود: حاشا که خداوند وقتی برای آن تعیین فرماید. گويد: عرضه داشتم: برای چه ای مولای من؟ فرمود: زیرا که او همان ساعت است که خدای تعالی فرموده: از تو می‌پرسند هنگام ساعت را که چه وقت خواهد بود، بگو البته علم آن نزد پروردگار من است کسی جز او آن ساعت را روشن و ظاهر نتواند کرد شأن و عظمت آن ساعت در آسمانها و زمین بسی سنگین است جز بطور ناگهانی شما را نباید از تو می‌پرسند گوئی که تو کاملا بدان آگاهی بگو علم آن ساعت فقط نزد خداوند است ولیکن بیشتر مردم این حقیقت را نمی‌دانند و فرموده:

و علم ساعت نزد اوست و نفرموده نزد کس دیگری غیر او. و نیز فرموده: (آیا ناگروندگان) جز این انتظار دارند که آن ساعت بناگاه آنان را فرارسد که شرائط و علائم آن هم اکنون آمده، و پس از آمدن آن دیگر تذکرشان چه سودی بحالشان دارد، و باز فرموده:

و آن ساعت نزدیک آمد و ماه شکافته شد، و فرموده: و تو چه دانی شاید که آن ساعت نزدیک باشد، آنانکه به ساعت ایمان ندارند از روی تمسخر تقاضای زودتر شدن آن را دارند و [اما] آنانکه ایمان آورده‌اند از آن ساعت سخت بیمناکند و می‌دانند که آن روز بر حق است توجه کنید آنانکه درباره ساعت جدال کنند در گمراهی دوری هستند. عرض کردم: ای مولای من، معنی «یمارون = جدال می‌کنند» چیست؟ امام صادق عليه‌السلام فرمود: می‌گویند: قائم کی متولد شده و چه کسی او را دیده و در کجاست و کی ظاهر می‌شود؟ تمام اینها از جهت عجله کردن در امر خداوند و شک در قضای الهی است، آنان دنیا و آخرت را زیان کرده‌اند و پایان بد از آن کافران است.

مفضل گوید: عرضه داشتم: ای مولای من پس وقتی برای آن تعیین نمی‌کنید؟ فرمود: «ای مفضل برای آن وقتی مگذار که هرکس برای ظهور مهدی ما وقتی تعیین نماید خود را در علم خداوند شریک دانسته و [بناحق] مدعی شده که خدای تعالی او را از اسرار خویش آگاه ساخته است».


سیمای حضرت مهدی در قرآن، هاشم بن سلیمان بحرانی، قائمیه اصفهان ص ۳۵۲

پانویس

  1. محمّد صلّی اللّه علیه و اله و سلم (۴۷): ۱۸.
  2. [ابو عبد اللّه حسین بن حمدان بن خصیب جنبلائی (- جنبلانی) دانشمند مصری الأصل مشهور به خصیبی (یا حضینی یا حضینی؟ وجه نخست، با توجّه به نام نیای وی، درست‌تر می‌نماید) پیشوای علویان شناخته می‌شود. وی را آثار چندی است که نام بردارترین آن‌ها الهدایة (یا الهدایة الکبری) است. (رجال النّجاشی، أعیان الشّیعة، [ال] فوائد الرّضویّة، معجم رجال الحدیث، رجال طوسی، الأعلام، طبقات أعلام الشّیعة، رجال المجلسی، مجمع الرّجال قهپایی 7: 63، معجم المؤلّفین، الذریعة 25: 164، لسان المیزان 2: 279، لغت نامه‌ی دهخدا و العلویّون بین الأسطورة و الحقیقة) وی در ربیع الأوّل 358 درگذشت. باید دانست ابو علی حسین بن حمدان بن حمدون تغلبی (- 306) عموی حارث بن سعید بن حمدان، ابو فراس شاعر نامی شیعی (320- 357) شخصیّت دیگری است که تقریبا نیم قرن پیش تر می‌زیسته است. به استناد تحقیقات مبسوط و ارزشمند نویسنده‌ی معاصر (سوری؟) هاشم عثمان در العلویّون بین الأسطورة و الحقیقة (مؤسّسة الأعلمی- بیروت، چاپ اوّل، 1400 ق) و مطالعات دیگر، علویان نام دیگر گروهی از شیعیان عرب تبار است که به ستم تاریخ، قرن‌ها منزوی داشته شده‌اند و باورهای اصلی آن‌ها همان باورهای شیعی بوده است. این گروه هم اینک عمدة در سوریه می‌زیند. متأسّفانه مورّخان و ملل و نحل نویسان نیز هم آوا با ستمگران حاکم بر تاریخ آنان را با برچسب‌هایی گوناگون و متناقض معرّفی کرده و کم‌تر به ایشان فرصت دفاع و معرّفی خویش داده‌اند. با مراجعه به متون رجالی و تاریخی حتّی این گمان نیز پیش می‌آید که نکند بزرگانی چون نجاشی و حتّی مجلسی- رضوان‌اللّه‌علیهما- هم تنها با اعتماد به دیگر نقل‌ها بزرگ ایشان خصیبی نام برده را ضعیف یا کژ اعتقاد (- فاسد العقیده) خوانده‌اند! ضمن یادکرد سه نسخه‌ی خطّی از این اثر تاریخی (دو تا یاد شده در فهرست نسخه‌های خطّی کتاب خانه‌ی عمومی آیة اللّه مرعشی 8: 153 و 20: 210 به شماره های 2973 و 7874 و یکی موجود در کتاب خانه‌ی آستان قدس به شماره‌ی عمومی 6492 که تصویر آن را دانشمند محقّق استاد دکتر غلام حسین تاجری نسب در اختیار نهادند) و اشاره به چاپ غیر منقّح و پر غلط آن (مؤسّسة البلاغ- بیروت، 1406 ق)، گفتنی است که (تنها؟) نسخه‌ی چاپی با نسخه‌ی یاد شده‌ی آستان قدس (که در شمارش نخست عدد اوراق آن در آغاز و انجام کتاب 294 ثبت شده؛ امّا با افتادگی‌های مشخّص در اواسط کتاب، گویا 47 برگ آن هم اینک مفقود است!) هیچ گونه تطابق ندارد. محقّق بی نام و نشان و ناشر نسخه‌ی مطبوع، علی رغم افزودن چند سند مفید مذهبی- سیاسی معاصر به مقدّمه، سنّت حسنه و عقلایی معرّفی نسخه(ها)ی خطّی مبنا را ضروری ندانسته و هم چون دیگر کتاب‌های چاپی لبنان عزیز، بیش‌تر به کیفیّت و زیبایی جلد کتاب پرداخته‌اند. عرضه‌ی درخور این میراث کهن شیعی- که با قدمتی پیش از نهج‌البلاغه‌ی شریف، به روزگار آغاز غیبت کبری باز می‌گردد- با جمع آوری نسخ یاد شده و نسخه‌های بی گمان موجود دیگر و مراجعه به مآخذ فراوانی که راقم سطور برخی از آن ها را -که خود مراجعه کرده و دیده است- به اشاره یاد کرد، همّتی مردانه می‌طلبد تا گوشه‌ای دیگر از زوایای تاریخ مظلوم تشیّع روشن گردد.]
  3. [در مأخذ: حدّثنی.]
  4. [در متن: بصیر. مراد محمّد بن نصیر نمیری است.]
  5. [در مأخذ: پس از نصیر: عن ابن الفرات، عن محمّد بن المفضّل. این سند در نسخه‌ی خطّی کتاب خانه‌ی آستان قدس (ورق شماره‌ی ۲۱۹) با اختلافاتی چند آمده است.]
  6. اعراف
  7. 188.
  8. [در مأخذ: و قوله.]
  9. [در مأخذ: أحد.]
  10. قمر (۵۴): ۲.
  11. [در مأخذ: تکون قریبا.]
  12. [در متن: أنّه.]
  13. [هود (۱۱): ۲۲.]
  14. [در مأخذ: و لا یوقّت له وقت.]
  15. [در مأخذ: یظهره.]
  16. الهدایه (نسخه‌ی خطّی). الهدایة الکبری [چاپ مؤسّسة البلاغ، بیروت، ۱۴۰۶ ق : ۳۹۲- ۳۹۳، با افزوده‌ی بسیار در دنباله‌ی حدیث.