وَرّام بن ابی فِراس
تشرفات و ملاقات ها - وَرّام بن ابی فِراس
همچنین سیّد عظیم الشّأن، ابنطاووس در آن کتاب فرموده: یکی دیگر از این موارد ماجرایی است که رشید ابوالعبّاسبن میمون واسطی در مسیر سامرا برای من حکایت کرد.
گفت: جدّ من، ورّامبن ابیفِراس(رحمه الله) به خاطر آزردگی و ملالتی که از جنگها پیدا کرده بود، از حلّه راهی کاظمین شده، و کمی کمتر از دو ماه میشد که آنجا اقامت گزیده بود. من نیز از واسط به سوی سامرا حرکت کردم و هوا به شدّت سرد بود. پس در کاظمین به خدمت شیخ ورّام رسیدم و تصمیم خود برای زیارت را با وی درمیان گذاشتم.
گفت: میخواهم رقعهای با تو بفرستم که آن را با دکمهی لباس خود ببندی یا در زیر پیراهن خود.
پس آن را در جامهی خود بستم.
در ادامه گفت: وقتی به قبّهی شریف -یعنی قبّهی سرداب مقدّس- رسیدی و اوّل شب به آنجا وارد شوی و کسی نزد تو نباشد و آخرین فردی باشی که خارج میشود، پس رقعه را در قبّه بگذار؛ پس چون صبح به سرداب روی و رقعه را در جایش نبینی، به هیچ کس چیزی مگو.
من آنچه را به من امر فرمود، انجام دادم. پس صبح رفتم و رقعه را نیافتم و نزد خانوادهی خود برگشتم. شیخ نیز پیش از من به میل خود به خانهاش در حلّه مراجعت نموده بود.
هنگامی که در موسم زیارت آمدم و شیخ را در منزلش در حلّه ملاقات کردم، به من فرمود: آن حاجت برآورده شد.
ابوالعبّاس گفت: از زمان فوت شیخ تا کنون که حدود سی سال است، این حدیث را قبل از تو، به هیچ کس نگفتم.[۱]
آشنایی مختصر با شیخ ورّام
مؤلّف گوید: شیخ ورّام مورد اشاره، از زهّاد علما و بزرگان فقها، و از اولاد مالک اشتر است. کتاب تنبیه الخاطر که به مجموعهی ورّام معروف است، تألیف اوست. او جدّ مادری ابنطاووس است و مادر خودش، دختر شیخ طوسی است. مادر این دختر و دختر دیگر شیخ که مادر ابنادریس[۲] است، دختر مسعود ورّام است. و این مادر و دو دختر او، هر سه از دانشمندان بوده و در اجازات نقل روایات حضور دارند.
برای برخی بین مسعود ورّام و ورّامبن ابیفراس اشتباهاتی رخ داده و در بسیاری از کتب نگاشته شده در این موضوع، خطاهای عجیب در شرح حال ابنطاووس و ابنادریس پیش آمده که جای بیان آن نیست. حتّی بعضی این دو عالم را پسرخالهی یکدیگر شمردهاند که این اشتباهی واضح است و بر کسی که آشنایی اجمالی با طبقات علما داشته باشد، پوشیده نیست.
نجم ثاقب - باب هفتم: حکایات تشرّفیافتگان