اشعار مهدوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌مهدی
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۹: خط ۹۹:
|
|
* سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل
* سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل
|-
|
* دولت احمدی و معجزه سبحانی
|
|
* هواخواه توأم جانا و می دانم که می دانی
|
|
* گر ماه مهر پرور من در قبا رود
|-
|
* بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
|
|
* حکایت شب هجران نه آن حکایت حالی است
|
|
* مرا امید وصال تو زنده می دارد
|-
|
* یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
|
|
* قصه غصه که در دولت یار آخر شد
|
|
* ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
|-
|
* ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
|
|
* آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
|
|
* امروز که در دست توأم مرحمتی کن
|}
|}

نسخهٔ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۸

  • یار مهروی مرا نیز به من باز رسان
  • یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور‏‏
  • اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
  • ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر‏
  • منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
  • روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
  • ای نسیم سحری خاک در یار بیار
  • از یار آشنا سخن آشنا شنید‏‏
  • زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر‏‏
  • ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
  • ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز‏
  • گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
  • ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
  • روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
  • باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
  • گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
  • سلامی چو بوی خوش آشنایی
  • ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
  • برآی ای صبح روشن دل خدا را‏
  • ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
  • به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی‏
  • عید است و آخر گل و یاران در انتظار
  • به کام غمزدگان غمگسار باز آید
  • مگر به روی دلآرای یار ما ور نی
  • حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
  • فدای دوست نکردیم نقد جان و دریغ
  • بگو بسوز که مهدیّ دین پناه رسید
  • حافظ از پادشهان پایه به خدمت شمرند
  • تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
  • که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
  • گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
  • تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
  • سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل
  • دولت احمدی و معجزه سبحانی
  • هواخواه توأم جانا و می دانم که می دانی
  • گر ماه مهر پرور من در قبا رود
  • بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
  • حکایت شب هجران نه آن حکایت حالی است
  • مرا امید وصال تو زنده می دارد
  • یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
  • قصه غصه که در دولت یار آخر شد
  • ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
  • ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
  • آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
  • امروز که در دست توأم مرحمتی کن