اشعار مهدوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌مهدی
(صفحه‌ای تازه حاوی «اشعار مهدوی» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
اشعار مهدوی
{| class="wikitable"
|+
|
* یار مهروی مرا نیز به من باز رسان
|
|
* یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور‏‏
|
|
* اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
|-
|
* ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر‏
|
|
* منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
|
|
* روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
|-
|
* ای نسیم سحری خاک در یار بیار
|
|
* از یار آشنا سخن آشنا شنید‏‏
|
|
* زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر‏‏
|-
|
* ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
|
|
* ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز‏
|
|
* گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
|-
|
* ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
|
|
* روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
|
|
* باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
|-
|
* گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
|
|
* سلامی چو بوی خوش آشنایی
|
|
* ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
|-
|
* برآی ای صبح روشن دل خدا را‏
|
|
* ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
|
|
* به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی‏
|-
|
* عید است و آخر گل و یاران در انتظار
|
|
* به کام غمزدگان غمگسار باز آید
|
|
* مگر به روی دلآرای یار ما ور نی
|-
|
* حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
|
|
* فدای دوست نکردیم نقد جان و دریغ
|
|
* بگو بسوز که مهدیّ دین پناه رسید
|-
|
* حافظ از پادشهان پایه به خدمت شمرند
|
|
* تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
|
|
* که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
|-
|
* گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
|
|
* تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
|
|
* سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل
|}

نسخهٔ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۶

  • یار مهروی مرا نیز به من باز رسان
  • یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور‏‏
  • اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید
  • ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر‏
  • منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
  • روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
  • ای نسیم سحری خاک در یار بیار
  • از یار آشنا سخن آشنا شنید‏‏
  • زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر‏‏
  • ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
  • ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز‏
  • گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
  • ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
  • روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
  • باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
  • گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
  • سلامی چو بوی خوش آشنایی
  • ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
  • برآی ای صبح روشن دل خدا را‏
  • ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
  • به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی‏
  • عید است و آخر گل و یاران در انتظار
  • به کام غمزدگان غمگسار باز آید
  • مگر به روی دلآرای یار ما ور نی
  • حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
  • فدای دوست نکردیم نقد جان و دریغ
  • بگو بسوز که مهدیّ دین پناه رسید
  • حافظ از پادشهان پایه به خدمت شمرند
  • تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
  • که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
  • گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
  • تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی
  • سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چو گل