زخرف - آیه ۲۸
آیات مهدویت - سوره زخرف - آیه 28
وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ[۱]
و این خداپرستی و امامت خلق را در ذریه و اعقاب خودش کلمه باقی گذاشت تا به سوی خدای یکتا بازگردند.
ابن بابویه: عن محمّد بن عبد اللّه الشّیبانیّ رحمه اللّه، قال: حدّثنا أبو عبد اللّه جعفر بن محمّد بن جعفر (بن) الحسن العلویّ، قال: حدّثنی أبو نصر أحمد بن عبد المنعم الصّیداویّ، قال: حدّثنی[۲] عمرو بن شمر الجعفیّ[۳]، عن جابر بن یزید الجعفیّ، عن أبی جعفر محمّد بن علیّ الباقر علیهما السّلام، قال: قلت له: یا ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم، إنّ قوما یقولون: إنّ اللّه تبارک و تعالی جعل الأئمّة[۴] فی عقب ولد الحسن دون الحسین[۵]، قال:
«کذبوا و اللّه! أو لم یسمعوا (أنّ) اللّه تعالی ذکره یقول: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ فهل جعلها إلّا فی عقب الحسین (علیه السّلام)؟»
ثمّ قال[۶] علیه السّلام: «یا جابر إنّ الأئمّة هم الّذین نصّ (علیهم) رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم بالإمامة و هم [الأئمّة] الّذین قال رسول اللّه: لمّا أسری بی إلی السّماء وجدت أسماءهم[۷] مکتوبة علی ساق العرش بالنّور اثنا عشر اسما منهم علیّ و سبطاه و علیّ و محمّد و جعفر و موسی و علیّ و محمّد و علیّ و الحسن و الحجّة القائم علیهم السّلام فهذه الأئمّة من أهل بیت الصّفوة و الطّهارة، و اللّه ما یدّعیه أحد غیرنا إلّا حشره اللّه (تبارک و) تعالی مع إبلیس و جنوده.»
ثمّ تنفّس علیه السّلام فقال: «لا رعی[۸] اللّه (حقّ) هذه الأمّة! فإنّها لم ترع حقّ نبیّها.
[أما] و اللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله لما اختلف فی اللّه [تعالی اثنان ، ثمّ أنشأ علیه السّلام یقول:
«إنّ الیهود لحبّهم لنبیّهم أمنوا بوائق حادث الأزمان[۹]
(و ذووا الصّلیب بحبّ عیسی أصبحوایمشون رهوا فی قری نجران)
و المؤمنون بحبّ[۱۰] آل محمّدیرمون فی الآفاق بالنّیران»
قلت: یا سیّدی ألیس هذا الأمر لکم؟ قال: «نعم» قلت: فلم قعدتم عن حقّکم و دعواکم و قد قال اللّه تبارک و تعالی: وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ [قال: «] فما بال أمیر المؤمنین علیه السّلام قعد عن حقّه؟ (» قال:
فقال علیه السّلام: «) حیث لم یجد ناصرا، ألم[۱۱] تسمع اللّه یقول فی قصّة لوط علیه السّلام:
قالَ: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ و یقول حکایة[۱۲] عن نوح علیه السّلام:
فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ و یقول فی قصّة موسی علیه السّلام: [رَبِ إِنِّی لا أَمْلِکُ ة.
إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ فإذا کان النّبیّ هکذا، فالوصیّ أعذر.
یا جابر، مثل الإمام مثل الکعبة، تؤتی و لا تأتی[۱۳].»[۱۴]
«ابن بابویه: از محمد بن عبدالله شیبانی رحمه الله گوید: ابوعبدالله جعفربن محمد بن جعفر بن حسن علوی حدیثمان داد، وی گفت: ابونصر احمد بن عبد المنعم صیداوی حدیثم داد، وی گفت: عمروبن شمر جعفری از جابر بن یزید جعفی حدیثم داد از حضرت ابوجعفر محمد بن علی باقر عليهما السلام که گوید: به آن حضرت عرضه داشتم: ای زاده رسولخدا صلی الله عليه وآله ، گروهی می گویند: خدای تبارک و تعالی امامان را در اعقاب فرزندان امام حسن قرار داد نه امام حسین؟ فرمود: به خدا سوگند آنها دروغ می گویند آیا نشنیده اند که خدای تعالی ذکره می فرماید: و این [ خدا پرستی و امامت را کلمه باقی در ذری؛ خودش قرار داد ؟ آیا آن [امامت را جز در خاندان حسین عليه السلام قرار داد؟
آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود: ای جابر: به راستی که امامان آنهایند که رسول خدا صلى الله عليه وآله بر امامتشان نص فرموده، و همانهایند که رسولخدا فرمود: هنگامیکه به آسمان برده شدم نامهایشان را یافتم که با نور بر ساق عرش نوشته شده بود، دوازده اسم از آنها : علی و دو سبط او، و على، و محمد، و جعفر، و موسی، و على، و محمد، وعلى، وحسن، و حجت قائم عليهم السلام، پس اینان ائمه از اهل بیت برگزیده و پاکیزه اند، به خدا سوگند کسی غیر از ما آن (= مقام امامت ) را ادعا نکند مگر اینکه خداوند تبارک و تعالی او را با ابليس و لشکریانش محشور نماید.
سپس امام باقر علیه السلام آهی کشید آنگاه فرمود: خداوند حق این امت را رعایت نکند که آنها حق پیغمبرشان را رعایت ننمودند، همانا به خدا سوگند چنانچه حق را بر اهلش وامی گذاشتند دو نفر درباره خداوند اختلاف نمی کردند و هیچکس کافر نمی ماند. آنگاه آن حضرت عليه السلام چنین انشاء فرمود:
همانا قوم یهود از جهت محبتشان نسبت به پیغمبرشان از حوادث ناگوار زمانه ایمن شدند؛
و صاحبان صلیب (مسیحیان) به سبب دوست داشتن حضرت عیسی عليه السلام با کمال آسودگی خاطر در آبادیهای نجران آمد و شد دارند؛
ولی مؤمنان به خاطر محبت آل محمد عليهم السلام در اطراف و اکناف عالم به آتش می سوزند؟
جابر گوید: عرضه داشتم: ای آقای من آیا این امر، حق شما نیست؟ فرمود: چرا، عرض کردم: پس چرا از گرفتن حق خودتان کنار نشستید و از دعوی آن دست بداشتید در حالیکه خداوند تبارک و تعالی فرموده: و در راه خداوند حق جهادش را انجام دهید، او شما را برگزید ؟ پس چرا امیرالمؤمنين عليه السلام از مطالبه حق خود کنار نشست؟
فرمود: چون یاوری برای خود نیافت، آیا نشنیده ای که خداوند در قصه لوط عليه السلام فرماید: لوط به قومش گفت : ای کاش قدرت داشتم که شما را از کارهای زشت بازدارم، یا اینکه پشت و پناه محکمی بود که پناه می بردم و نیز به حکایت از نوح عليه السلام فرماید: پروردگارش را فراخواند که همانا من مغلوب شده ام پس تو مرا یاری فرمای 4 و در جریان موسی علیه السلام از زبان او فرموده: پروردگارا من جز نفس خودم و برادرم هارون بر کسی تسلط و قدرت ندارم، پس تو میان ما و قوم فاسق و زیانکار جدایی افکن و پس هرگاه حال پیغمبران چنین بوده عذر وصی پیغمبر موجهتر و قوی تر است.
ای جابر؛ امام بسان کعبه است که مردم باید بسویش روند و کعبه به سوی کسی نرود »
عنه، قال: حدّثنا أبو عبد اللّه أحمد بن محمّد بن عبد اللّه الجوهریّ، قال:
حدّثنا عبد الصّمد بن علیّ بن محمّد بن مکرم، قال: حدّثنا الطّیالسیّ أبوالولید (1)، عن أبی زیاد (2) عبد اللّه بن ذکوان، عن أبیه، عن الأعرج، عن أبی هریرة، قال: سألت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم عن قوله عزّ و جلّ: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ .]
قال صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «جعل الأئمّة (3) فی عقب الحسین علیه السّلام یخرج من صلبه تسعة من الأئمّة و منهم مهدیّ هذه الأمّة، ثمّ قال صلّی اللّه علیه و اله و سلم: «لو أنّ رجلا ضعن بین الرّکن و المقام ثمّ لقی اللّه مبغضا لأهل بیتی دخل النّار.» (4)
و از اوست: که گوید: ابوعبدالله احمد بن محمد بن عبدالله جوهری حدیثمان داد، گفت: عبدالصمد بن علی بن محمد بن مکرم حديثمان گفت که: طیالسی ابوالولید، از ابوزياد عبدالله بن ذكوان، از پدرش، از اعرج، از ابوهریره حديثمان داد که گفت: از رسولخدا صلی الله عليه وآله درباره قول خدای عز و جل { و این [خداپرستی و امامت را کلمه باقی در ذیه خودش قرار داد م پرسیدم.
آن حضرت صلی الله عليه وآله فرمود: خداوند امامان را در اعقاب حسین قرار داد، از صلب او نه تن از امامان را بیرون خواهد آورد، و از آنهاست مهدی این امت. سپس فرمود: چنانچه مردی پیوسته بين رکن و مقام إبرای عبادت در حال رفت و آمد باشد، آنگاه با کینه خاندان من خداوند را ملاقات نماید داخل آتش می شود ».
و عنه (5)، قال: حدّثنا محمّد بن [محمّد بن عاصم (6) الکلینیّ [رضی اللّه عنه قال: حدّثنا محمّد بن یعقوب [الکلینیّ قال: حدّثنا القاسم بن العلا [ء] قال:
حدّثنی (7) إسماعیل بن علیّ القزوینیّ، قال: حدّثنی علیّ بن إسماعیل، عن عاصم بن حمید الحنّاط (8)، عن محمّد بن قیس، عن ثابت الثّمالیّ، عن علیّ بن الحسین [بن علیّ ابن أبی طالب علیهم السّلام أنّه قال:
«فینا نزلت هذه الآیة: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ (9) و فینا نزلت هذه الآیة: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ و الإمامة فی عقب الحسین بن علیّ بن أبی طالب [علیه السّلام إلی یوم القیامة، فإنّ للغائب (10)
ص: 346
1- . [در مأخذ: أبوالند.]
2- . [در مأخذ: أبی الزّیاد.]
3- . [در مأخذ: الإمامة.]
4- . کفایة الأثر: 86- 87.
5- . [مراد محمّد بن یعقوب کلینی است.]
6- . [در مأخذ: عصام.]
7- . [در مأخذ: حدّثنا.]
8- . [در مأخذ: الخیّاط.]
9- . انفال (8): 76.
10- . [در مأخذ: و إنّ للقائم.
علیه السلام] منّا غیبتین إحداهما أطول من الأخری، أمّا الأولی فستّة أیّام أو ستّة أشهر أوستّ سنین، و أمّا الأخری فیطول أمدها حتّی یرجع عن هذا الأمر أکثر من یقول به، فلا یثبت علیه إلّا من قوی یقینه و صحّت معرفته و لم یجد فی نفسه حرجا ممّا قضینا و سلّم لنا أهل البیت.» (1)
و از اوست: که گوید: محمد بن محمد بن عاصم کلینی (رضی الله عنه ] حدیثمان داد، گفت: محمد بن یعقوب کلینی ] حديثمان داد، گفت: قاسم بن العلا حدیشمان داد، گفت: اسماعيل بن علی قزوینی حدیثم (حدیثمان ] داد، گفت: على بن اسماعیل، از عاصم بن حميد خياط، از محمد بن قیس، از ثابت ثمالی، از حضرت علی بن الحسين بن علی بن ابی طالب عليهم السلام) حدیثم داد که آن جناب فرمود:
درباره ما نازل شد این آیه : { و خویشاوندان نسبی در کتاب خدا نسبت به یکدیگر اولی هستند و درباره ما نازل شد این آیه: {و آن را کلمه باقیه ای در اعقابش قرار داد م و امامت در بازماندگان حسین بن علی بن ابی طالب عليه السلام است تا روز قیامت، که همانا غائب [قائم عليه السلام ) از ما را در غیبت خواهد بود یکی طولانیتر از دیگری، اما اولی: شش روز یا شش ماه و یا شش سال می باشد، و اما دومی: آنقدر مدتش طول خواهد کشید تا اینکه بیشتر گروندگان از این امر بر خواهند گشت، پس بر آن (اعتقاد به امامت ثابت نمی ماند مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد، و از آنچه ما بخواهیم در دل چیزی احساس نکند و نسبت به ما اهل البيت تسلیم باشد »
و روایات درباره امامت و اینکه آن در نسل امام حسین عليه السلام است بسیار می باشد که در کتاب البرهان یاد گردیده است).
ص: 347
1- . کمال الدّین 2: 323- 324 [باب 31، ح 8].
- ↑ زخرف (43): 28.
- ↑ [در مأخذ: حدّثنا.]
- ↑ [در متن: الجعفریّ.]
- ↑ [در مأخذ: الإمامة.]
- ↑ [در مأخذ: عقب الحسین و الحسین.]
- ↑ [در متن: فقال.]
- ↑ [در مأخذ: أسامیهم.]
- ↑ [در مأخذ: دعی.]
- ↑ [در مأخذ: حادثات الأمان.]
- ↑ [در مأخذ: لحبّ.]
- ↑ [در مأخذ: أولم.]
- ↑ فی حکایة.
- ↑ [در مأخذ: إذ یؤتی و لا یأتی.]
- ↑ کفایة الأثر: 246- 248.