آیات مهدویت - سوره توبه ۳۴
آیات مهدویت - سوره توبه ۳۴
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ1
اوست خدانی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین [و تمامی کیشها] آشکار سازد، هر چند که
مشرکان این امر را اکراه دارند.
ابن بابويه، قال حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل رضى الله عنه قال:
حدثنا على بن الحسين السعد آبادى، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن محمد بن أبي عمير، عن علي بن أبي
حمزه، عن أبي بصير، قال:
قال أبو عبد الله عليه السّلام في قول الله عزّ و جلّ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى و دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ فقال:
«و الله ما نزل تأويلها بعد، و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم عليه السلام، فإذا خرج القائم عليه السلام لم يبق كافر بالله العظيم ولا مشرك بالإمامه إلما كره خروجه، حتى أن لو كان كافرا [أو مشركا] في بطن صخره [ل]قالت: يا مؤمن في بطنی کافر، فاکسرنی و اقتله»۲
ابن بابویه گوید حدیث مان داد محمد بن موسى بن المتوكل رضی الله عنه گوید:
حديث مان داد علی بن الحسين سعد آبادی، از احمد بن ابی عبد الله برقی، از پدرش از محمد بن ابی عمیر، از علی بن ابی حمزه از ابو بصیر که گفت :
حضرت ابو عبد الله امام صادق علیه السّلام درباره ی فرموده ی خدای عز و جل:
و اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین [و تمامی کیشها ] آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند ؟ فرمود: به خدا سوگند تأویل آن هنوز نازل نشده، و تأویل آن نازل نخواهد شد تا اینکه قائم عليه السلام خروج نماید ،پس چون قائم علیه السلام خروج کند هیچ کافر به خدای عظیم و هیچ مشرک به امامت باقی نماند مگر اینکه خروج او را اکراه دارد تا اینکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی مخفی باشد آن سنگ به زبان آمده و خواهد گفت: ای مؤمن در شکم من کافری هست، مرا بشکن و او را به قتل رسان.
العياشي، بإسناده عن سماعه، عن أبي عبد الله عليه السلام: هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ قال:
إذا خرج القائم عليه السلام لم يبق مشرك بالله العظيم و لا كافر إلا كره خروجه3
عیاشی: به سند خود از سماعه از حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه السلام آورده که درباره [اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد او را بر همه دین او تمامی کیشها آشکار سازد هرچند که مشرکان این امر را اکراه دارند] فرمود: هرگاه حضرت قائم علیه السلام بیا خیزد هیچ مشرک به خداوند با عظمت، و هیچ کافری باقی نماند مگر اینکه خروج او را اکراه دارد .
محمد بن العباس، قال: حدثنا أحمد بن هوذه، عن إسحاق بن إبراهيم، عن عبد الله بن حماد، عن أبي بصير، قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عزّ وجل فى كتابه: هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرَة الْمُشْرِكُونَ
فقال: «و الله ما نزل تأويلها بعد... »
قلت: جعلت فداك و متى ينزل تأويلها؟
قال: حتى يقوم القائم عليه السلام إن شاء الله تعالى، فإذا خرج القائم عليه السلام لم يبق كافر أو4 مشرك إلا كره خروجه، حتى لو أن كافرا أو مشركا في بطن صخره لقالت الصخره: يا مؤمن في بطنى كافر أو مشرك، فاقتله، فيجينه فيقتله.5
محمد بن العباس گوید: حدیثمان داد احمد بن هوده از اسحاق بن ابراهیم از عبدالله بن حماد از ابوبصیر که گفت از حضرت أبو عبد الله امام صادق عليه السلام درباره فرموده خدای عز و جل در کتاب خود: اوست خدانی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند و پرسیدم.
فرمود: به خدا سوگند هنوز تأویل آن نازل نشده .عرضه داشتم: فدایت شوم کی تأویل آن نازل می شود؟
فرمود تا آنگاه که قائم علیه السلام بخواست خداوند تعالی بپا خیزد پس چون حضرت قائم علیه السلام خروج نماید هیچ کافر و یا هیچ مشرکی نماند مگر اینکه خروج آن حضرت را اکراه دارد، تا جائیکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی باشد؛ آن سنگ خواهد گفت :ای مؤمن در دل من کافر یا مشرکی پنهان است او را به قتل برسان پس[مؤمن] می آید و او را می کشد .
عنه عن أحمد بن إدريس، عن عبد الله بن محمد، عن صفوان بن یحیی،عن یعقوب بن شعیب،عن عمران بن میثم،عن عبایه بن ربعي ،أنه سمع أمير المؤمنين عليه السلام يقول:
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ أظهر ذلك بعد؟ كلا و الذي نفسي بيده
حتى لا تبقى قريه إلا [و]
نودى فيها بشهاده أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم بكره و عشيا.6
و از اوست :که از احمد بن ادریس از عبدالله بن ،محمد، از صفوان بن ،یحیی، از یعقوب بن ،شعیب، از عمران بن میشم از عبایه بن ربعی روایت آورده اینکه شنید حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند ؟ آیا پس از آن برای مشرکان و کافران چیرگی و غلبه ای هست؟ نه سوگند به آنکه جانم به دست اوست تا آنجا که هیچ آبادی نماند مگر اینکه در آن به گواهی دادن به لا اله الا الله، و محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هر صبح و شام ندا گردد.
عنه ، قال : حدثنا یوسف بن یعقوب ،عن محمد بن ابی بکرالمقری، نعيم بن سليمان عن ليث، عن مجاهد، عن ابن عباس عنه، قال: حدثنا يوسف بن يعقوب، عن محمد بن أبي بكر المقرى في قوله عزّ وجلّ: لتظهرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ قَالَ:
لا يكون ذلك حتى لا يبقى يهودى ولا نصرانى و لا صاحب مله إلا صار إلى7 الإسلام، حتى تأمن الشاه و الذئب و البقره و الأسد و الإنسان والحيه و حتى لا تقرض الفأره8 جرابا، وحتى توضع الجزيه و يكسر الصليب و يقتل الخنزير و (هو) قوله تعالى: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ وذلك يكون عند قيام القائم عليه السلام.9
و از اوست که گوید: حدیثمان داد يوسف بن يعقوب از محمد بن ابی بکرمقری، از نعیم بن سلیمان، از لیث، از مجاهد، از ابن عباس درباره فرموده خدای عز و جل: تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند، گفت:
چنین نخواهد بود تا وقتیکه یهودی و نصرانی و صاحب کیشی نماند مگر اینکه گرایش به اسلام یابد، تا جائیکه گوسفند و گرگ،
و گاو و شیر و آدمیزاد و مار از گزند یکدیگر در امان شوند، {و} تا جائیکه موش انبان را نجود، و تا آنجا که جزیه ساقط گردد، و صلیب شکسته شود، و خوک کشته گردد و همین است که خدای تعالی فرماید: و تا او را بر همه دین و تمامی کیشها آشکار سازد هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند و این هنگام قیام حضرت قائم علیه السلام خواهد بود .
محمد بن يعقوب، عن على بن محمد عن بعض أصحابنا، عن ابن محبوب، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الحسن الماضى عليه السّلام ... قلت: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِ
قال: هو أمر الله و رسوله10 بالولايه لوصيه و الولايه هي دين الحق.
قلت: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ قَالَ:
يظهره على جميع الأديان عند قيام القائم عليه السلام 11
محمد بن یعقوب کلینی از علی بن محمد از بعض اصحابمان از این محبوب ،از محمد بن الفضیل، از حضرت ابوالحسن الماضي امام کاظم علیه السلام آورده که راوی گوید: عرضه داشتم و اوست خدائی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، فرمود: آن امر خداوند و رسول اوست [اوست آن خدانی که رسولش را امر فرموده] به ولایت برای وصیش، و ولایت همان دین حق میباشد. عرض کردم: و تا او را بر همه دین او تمامی کیشها آشکار سازد و فرمود آن را بر همه ادیان آشکار می سازد هنگام قیام حضرت قائم عليه السلام.
أبو على الطبرستي: قال أبو جعفر عليه التيلام: إن ذلك يكون عند خروج المهدى من آل محمد صلوات الله عليه، فلا يبقى أحد إلا أقر بمحمد صلى الله عليه و اله و سلم.12
ابو علی طبرسی :گوید حضرت ابو جعفر امام باقر علیه السلام) فرمودند: مگر اینکه به همانا این جریان هنگام خروج مهدی از آل محمد صلوات الله عليه خواهد بود،هیچ احدی باقی نماند و حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم ایمان آورد
على بن إبراهيم فى تفسيره الآيه آنها نزلت في القائم من آل محمد عليه السلام، و هو الذى ذكرناه مما تأويله13 بعد تنزيله 14
علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه :گوید این آیه درباره حضرت قائم از آل محمد علیه السلام نازل شده، و این همان است که یاد آوردیم اینکه تأویل آنها پس از تنزیلشان می باشد.
العياشي، بإسناده: عن أبي المقدام، عن أبي جعفر عليه السلام في قول الله:
لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
يكون أن لا يبقى أحد إلا أقر بمحمد صلى الله عليه و اله و سلم.15
عیاشی بسند خود از ابوالمقدام از حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السلام درباره فرموده خداوند: تا او را بر همه دین آشکار سازد، هر چند که مشرکان این امر را اکراه دارند و آورده چنین خواهد بود که احدی باقی نماند جز اینکه به حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم اقرار نماید.
سیمای حضرت مهدی در قرآن، هاشم بن سلیمان بحرانی، قائمیه اصفهان ص 180
1- توبه (۹): ۳۴
2- كمال الدين ۲: ۶۷۰ [باب ۵۸، ح ۱۶]
3- تفسير العياشی ۲: ۸۷ [برائت، ح۵۲]
4- در مأخذ: و لا.
5- تأويل الآيات الظاهره ۲: ۶۸۸ [ح7]
6- همان: ۶۸۹ [این روایت با توجه به آن که آیه ی مورد نظر ما عینا در سوره صف (۶۱:۱۰) آمده است. در تفسیر سوره ی صف به نقل از تفسیر عیاشی در مجمع البیان نیز آمده است؛ با این تفاوت که بعد از پرسش چنین است قالوا : نعم .قال: كلما، فو الذى ... روشن است که تفسیر سوره ی صف در متن چاپ شده در دست رس از تفسیر عیاشی یافت نمی شود؛ چه جزء دوم آن با سوره کهف پایان می پذیرد. ]
7- در مأخذ: دخل فی.
8- در مأخذ: فاره
9- تأويل الآيات الظاهره ۲: ۶۸۹ [ح 9]
10- در مأخذ هو الذى أمر رسوله.
11- کافی ۱: ۴۳۲ [كتاب الحجه، باب فيه نكت و نتف ... ۱۰۸، ح ۹۱]
12- تفسیر مجمع البیان ۵: ۴۵
13- در متن: ذكرنا تأويله.
14- تفسیر قمی ۱: ۲۸۹
15- تفسير العياشی ۲: ۸۷ [برائت، ح ۵۰]