انتظار فرج

از ویکی‌مهدی

اشاره

گلواژه‌ی «فَرَج» درلغت به معنای گشایش است، ارباب لغت واژگانی را در معنای فرج گفته‌اند که همه‌اش به یک معنی بر می‌گردد:

  1. ابن فارس: فرج به معنای گشایش است.[۱]
  2. خلیل بن احمد: فرج به معنای رفع غم و اندوه است.[۲]
  3. جوهری: فرج به معنای رهایی از غم و اندوه است.[۳]
  4. طریحی: فرج به معنای راهگشایی و باز کردن جا برای افراد در مجالس می‌باشد.[۴]

ولی در اصطلاح در دو معنی به کار می‌رود:

  1. مطلق گشایش
  2. ظهور حضرت بقیه‌الله ارواحنافداه

جالب توجه است که در هر دو مورد «انتظار فرج» از افضل اعمال شمرده شده است.

در مورد انتظار فرج کلی احادیث فراوان آمده که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم.

۱) مولای متقیان در حدیث أربعمائه فرمود:

«اِنْتَظِرُوا الْفَرَجَ، وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ الله، فَإِنَّ أَحَبَّ الأَعْمالِ إِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مادامَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ الْمُؤمِنُ»؛

انتظار فرج را پیشه کنید، از الطاف خدا نومید نشوید، که محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج می‌باشد، تا هنگامی که بنده‌ی مؤمن بر آن مواظبت کند.[۵]

۲) در حدیث دیگري فرمود:

«أَفْضَلُ الْعِبادَهِ اَلصَّبْرُ وَ الصَّمْتُ وَ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ»؛

برترین نوع عبادت شکیبایی، سکوت و انتظار فرج می‌باشد.[۶]

۳) پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در این زمینه فرمود:

«بِالصَّبْرِ یُتَوَقَّعُ الْفَرَجُ»؛

به وسیله‌ی صبر و شکیبایی امید فرج پدید آید.[۷]

۴) امام رضا علیه‌السلام در این رابطه فرمود:

«ما أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ إِنْتِظارَ الْفَرَجِ»؛

چه نیکوست شکیبایی و انتظار فرج.[۸]

۵) امیر بیان در این زمینه فرمود:

«ِإنَّ مُحِبَّنا یَنْتَظِرُ الرَّوحَ وَ الْفَرَجَ فی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ»؛

محبین ما در هر شب و روز گشایش و بشارت را انتظار می‌کشند.[۹]

در میان امت اسلامی و امت‌های پیشین در مورد فرج‌های خاص نیز این واژه به وفور به کار رفته است، که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. فرج و گشایش اصحاب حضرت نوح علیه‌السلام[۱۰]
  2. فرج و گشایش در امر حضرت ایوب علیه‌السلام[۱۱]
  3. اجازه‌ی دعا برای فرج به حضرت یوسف علیه‌السلام[۱۲]
  4. فرج و گشایش در مورد اصحاب کهف[۱۳]
  5. فرج و رهایی جناب عبدالله پدر رسول خدا از ذبح[۱۴]

و اینک به چند نمونه از استعمال واژه‌ی فرج درمورد گشایش‌های ویژه در امت اسلامی اشاره می‌کنیم:

۱) معتزّ عباسی، امام حسن عسکری علیه‌السلام را به حاجب خود «سعید» سپرد که آن حضرت را به سوی کوفه ببرد و در اثنای راه به شهادت برساند، شیعیان از شنیدن این خبر مضطرب شدند، امام علیه‌السلام نوشت:

«بَعْدَ ثالِثٍ یَأتیکُمُ الْفَرَجُ»؛

پس از سه روز برای شما فرج پدید آید.[۱۵]

روز سوم معتز از خلافت خلع شد.

۲) مسـتعین نیز تصمیم گرفت که آن حضرت را به شهادت برساند، شیعیان مضطرب شدند، حضرت فرمود: پس از سه روز برای شما فرج حاصل می‌شود. روز سوم مستعین از خلافت خلع شد، به واسط برده شده، به قتل رسید.[۱۶]

۳) عبدالرحمن بن کثیر مشکلاتش را برای امام صادق علیه‌السلام شکایت نمود، حضرت دعایی تعلیم کرد، سه شب بر آن مداومت کرد و فرج حاصل شد.[۱۷]

۴) ریـان بن صلت دعایی از امام رضا علیه‌السلام فرا گرفت، در هر مشکلی آن را خواند، خداوند گشایش و فرج عنایت فرمود.[۱۸]

۵) شیخ صدوق از استادش نقل کرده که به حضرت بقیه الله ارواحنا فداه متوسل شده، دو رکعت نماز استغاثه به حضرت خوانده، دعاي «سلام الله الکامل التّامّ» را در زیر آسمان خوانده، آفتاب طلوع نکرده فرج حاصل شده است.[۱۹]

در میان دعاهای مأثور از پیشوایان معصوم، شماری از دعاها به دعای فرج، کلام فرج و کلمات فرج نامیده می‌شود، که از آن جمله است:

  1. اللهم أنت ثقتی...[۲۰]
  2. اللهم احرسنی بعینک التی لا تنام...[۲۱]
  3. دعای: الهی طموح الآمال قد خابت إلّا لدیک...[۲۲]
  4. دعای: اللهم انی أدرأ بک فی نحورهم...[۲۳]
  5. دعاي: اللهم إن کانت ذنوبی قد أخلقت وجهی عندك...[۲۴]
  6. دعای: یا من یکفی من کلّ شیء...[۲۵]
  7. دعای: اللهم انّی أسألک یا الله...[۲۶]
  8. دعای: لا اله الا الله الحلیم الکریم...[۲۷]
  9. دعای: یا من أظهر الجمیل و ستر القبیح...[۲۸]
  10. دعای: یا نور النور، یا مدبر الامور...[۲۹]

عوامل تأخیر در امر فرج

عَمروبن حَمِق می‌گوید: هنگامی که سر مبارک مولای متقیان امیرمؤمنان علیه‌السلام در کوفه ضربت خورد، به محضر مقدسشان شرفیاب شدم و عرض کردم: ان شاءالله خطری برای شما نیست، این فقط یک ضربت است، فرمود: نه، به جان خود سوگند من از میان شما خواهم رفت، سپس فرمود:

«إِلَی السَّبْعینَ بَلاءٌ»؛

تا سال هفتاد بلاها ادامه دارد.

این جمله را سه بار تکرار نمود.

عرض کردم: آیا پس از این بلاها گشایشی هست؟

حال ضعف عارض شد، پرسش خود را تکرار کردم، فرمود:

«نَعَمْ، وَ ِإنَّ بَعْدَ الْبَلاءِ رَخاءٌ «یَمْحُو اللهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ»»[۳۰]

آری، پس از بلا گشایش هست لکن خداوند آنچه را بخواهد محو می‌کند و آنچه را بخواهد اثبات می‌کند و ام الکتاب در نزد اوست.[۳۱]

ابوحمزه‌ی ثمالی گوید: به محضر امام باقر علیه‌السلام عرض کردم: علی علیه‌السلام می‌فرمود: تا سال ۷۰ بلاها ادامه دارد و می‌فرمود: پس از ۷۰ گشایش هست، سال ۷۰ گذشت و گشایشی ندیدیم، فرمود:

«یا ثابِتْ! إِنَّ اللهَ تَعالی کانَ وَقْتَ هذَا الْاَمْرَ فِی السَّبْعینَ، فَلَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام إشْتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلی أَهْلِ الْأَرْضِ، فَأَخَّرَهُ إِلی أَرْبَعینَ وَ مِائَهِ سَنَهٍ، فَحَدَّثْناکُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدیثَ، وَ کَشَفْتُمْ قِناعَ السِّرِّ، فَأَخَّرَهُ اللهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذلِکَ عِنْدَنا وَقْتاً»؛

ای ثابت (نام ابوحمزه) خداوند این گشایش را در سال ۷۰ مقدر فرموده بود، چون امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسید، غضب خدا بر اهل زمین شدت یافت، پس آن را به سال ۱۴۰ به تأخیر انداخت، ما به شما خبر دادیم، شما آن را شایع کردید و از اسرار پرده برداشتید، خداوند آن را به تأخیر انداخت و دیگر وقتی برای آن در نزد ما قرار نداد.

آنگاه آیه‌ی شریفه‌ی: «یَمْحُو اللهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ» را تلاوت فرمود.[۳۲]

ابوحمزه گوید: آن را به امام صادق علیه‌السلام عرضه داشتم، فرمود: آری چنین شد.[۳۳]

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که فرمود:

«کانَ هذَا الْأَمْرُ فِیَّ، فَأَخَّرَهُ اللهُ، وَ یَفْعَلُ بَعْدُ فی ذُرِّیَّتی ما یَشاءُ»؛

این کار (فرج) قرار بود توسط من انجام شود، ولی خداوند آن را به تأخیر انداخت، پس توسط ذریه‌ام آنچه را که بخواهد انجام می‌دهد.[۳۴]

پر واضح است که منظور از فرج و گشایش در این حدیث و دو حدیث پیشین، یک گشایش نسبی برای شـیعیان می‌باشد، نه فرج کلی و جهانی با ظهور موفور السرور حضرت بقیه الله ارواحنا‌فداه، که در آن هنگام هنوز آن حضرت متولد نشده بود.

بر اساس روایات فوق، مقدّر بود که در سال ۷۰ گشایشی برای شیعه فراهم شود، به سبب فاجعه‌ی کربلا و شهادت سالار شهیدان به تأخیر افتاد، مقدر شد که در سال ۱۴۰ گشایشی فراهم شود، که به سبب عدم رعایت رازداری باز هم به تأخیر افتاد.

این سه حدیث با مسأله‌ی «بَدا» مربوط می‌شود که یکی از اعتقادات قطعی شیعیان می‌باشد و لذا شیخ طوسی پس از نقل احادیث یاد شده، به تفصیل در مورد بداء بحث کرده است.[۳۵]

در مورد زمان فرج، ممکن است بدا حاصل شود و به تأخیر بیفتد، لکن در اصل فرج هرگز بدا حاصل نمی‌شود، زیرا که طبق روایت آن از میعاد است و خداوند هرگز در وعده‌اش خلف نمی‌کند.

رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در روز غدیرخم به تفصیل از حضرت بقیه الله ارواحنا‌فداه سخن گفته در پایان فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ أَبْشِرُوا بِالْفَرَجِ، فَإِنَّ وَعْدَ الله لِا یُخْلَفُ، وَ قَضاءُهُ لا یُرَدُّ»

ای مردمان با فرج بر شما بشارت باد، که وعده‌ی خداوند هرگز تخلّف نمی‌پذیرد و فرمان او هرگز رد نمی‌شود.[۳۶]

فضیلت انتظار فرج

احادیث فراوان از پیشوایان معصوم علیهم‌السلام در فضیلت انتظار و تأکید بر انتظار فرج رسیده، که به شماری از آنها اشاره می‌کنیم:

  • پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود:

«أفضَلُ أعْمالِ اُمَّتی إنْتِظارُ فَرَجِ اللهِ»؛ برترین عمل امت من انتظار فرج از خدا می‌باشد.[۳۷]

  • امام حسن عسکری علیه‌السلام به شیخ صدوق نوشت:

«عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ وَ إنْتِظارِ الْفَرَجِ، قالَ النَبِیُّ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: أفْضَلُ أعْمالِ اُمَّتی إنْتِظارُ الْفَرَجِ»؛

بر تو باد شکیبایی و انتظار فرج، که پیامبر اکرم فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.[۳۸]

  • از مولای متقیان پرسیدند: کدامین عمل پیش خداوند محبوب‌تر است؟

فرمود: انتظار فرج[۳۹]

  • فخر ساجدان و زینت عابدان به ابوخالد کابلی فرمود:

«إِنَّ أهْلَ زَمانِ غِیْبَتِهِ الْقائِلینَ بِإِمامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرینَ لِظُهُورِهِ، أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمانٍ»؛

اهل زمان غیبت آن حضرت که قائل به امامت او و منتظر ظهور او باشند، از اهل هر زمانی برتر هستند.

و در پایان فرمود:

«إِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ»؛

انتظار فرج از بالاترین فرج‌ها می‌باشد.[۴۰]

  • امام جواد علیه‌السلام فرمود:

«أفْضَلُ أَعْمالِ شیعَتِنا إِنْتِظارُ الْفَرَجِ»؛

برترین عمل شیعیان ما انتظار فرج می‌باشد.[۴۱]

  • امیر بیان در حدیث أربعمائه فرمود:

«أَفْضَلُ أعْمالِ الْمَرْءِ إنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللهِ»؛

برترین عمل انسان انتظار فرج از خداوند است.[۴۲]

  • و در فراز دیگری فرمود:

«اَلْاخِذُ بِأَمْرِنا مَعَنا غَداً فی حَظیرَهِ الْقُدْسِ، وَ الْمُنْتَظِرُ لِأمِْرنا کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللهِ»؛

متمسک به امر ما در بهشت برین با ماست و منتظر امر ما همانند کسی است که در راه خدا به خونش آغشته شده باشد.[۴۳]

  • امام صادق علیه‌السلام در این زمینه فرمود:

«مَنْ مات مِنْکُمْ عَلی هذَا الْاَمْرِ مُنْتَظِراً کَمَنْ کانَ فی فُسْطاطِ الْقائِمِ علیه‌السلام»

کسی که از شما بر ولایت ما و در انتظار امر ما بمیرد، همانند کسی است که در چادر فرماندهی قائم علیه‌السلام باشد.[۴۴]

  • در حدیث دیگری فرمود:

«اَلْقائِلُ مِنْکُم: إِنْ أَدْرَکْتُ الْقائِمَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ، کَالْمُقارِعِ مَعَهُ بِسَیْفِهِ، وَ الشَّهیدُ مَعَهُ لَهُ شَهادَتانِ»؛

کسی که از شما بگوید: اگر قائم آل محمد علیه‌السلام درک کنم او را یاری می‌کنم، همانند کسی است که در رکاب او شمشیر بزند. و اگر شهید شود پاداش دو شهید دارد.[۴۵]

  • در حدیث دیگری فرمود:

«إِنَّ الْمَیِّتَ مِنْکُمْ عَلی هذَا الْأَمْرِ، بِمَنْزِلَهِ الضّارِبِ بِسَیْفِهِ فی سَبیلِ اللهِ»؛ کسی که از شما بر این امر (اعتقاد به ولایت و انتظار فرج) بمیرد، همانند کسی است که در راه خدا شمشیر بزند.[۴۶]

از بررسی احادیث یاد شده به روشنی معلوم می‌شود که انتظار فرج یک ادعا نیست، بلکه یک اعتقاد راسخ و عمل مهمی است که آثار آن در همه‌ی اعمال و رفتار و گفتار انسان ظاهر می‌شود و لذا یک چنین فضیلت و پاداش فراوان دارد.

  1. ابن فارس، معجم مقابیس اللغه، ج ۴، ص ۴۹۸.
  2. خلیل، ترتیب العین، ص ۶۲۰.
  3. رازی، مختارالصحاح، ص ۴۹۵.
  4. طریحی، مجمع‌البحرین، ج ۲، ص ۳۲۲.
  5. شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۶۱۶.
  6. ابن شعبه، تحف العقول، ص ۱۴۲.
  7. مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۶۹.
  8. همان، ج ۱۲، ص ۳۷۹.
  9. همان، ج ۶۸، ص ۳۸.
  10. همان، ج ۱۱، ص ۳۲۶.
  11. همان، ج ۴۴، ص ۲۷۵.
  12. همان، ج ۱۲، ص ۲۳۱.
  13. همان، ج ۱۴، ص ۴۲۵.
  14. همان، ج ۱۵، ص ۸۳.
  15. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۸، ح ۱۷۷.
  16. سیدابن طاووس، مهج الدّعوات، ص ۴۹۱.
  17. همو، فلاح السائل، ص ۲۵۷.
  18. ابن باقی، اختیار المصباح الکبیر، ج ۲، ص ۵۱۰.
  19. مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۳۱.
  20. ابن باقی، همان.
  21. مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۴، ص ۳۱۶.
  22. همان، ج ۸۷، ص ۲۸۰؛ کفعمی، المصباح، ص ۵۳.
  23. طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۷۰.
  24. طبرسی، مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۳۶۰.
  25. مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۵، ص ۲۰۸.
  26. سیدابن طاووس، مهج الدّعوات، ص ۱۹۸.
  27. شیخ طوسی، الأمالی، ص ۶۲۲، ح ۱۲۸۴.
  28. طبری، دلائل الإمامه، ص ۵۵۲، ح ۵۲۵.
  29. کفعمی، المصباح، ص ۳۰۵.
  30. سوره‌ی رعد، آیه‌ی ۳۹.
  31. قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۱۱.
  32. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۲۸، ح ۴۱۷.
  33. همان
  34. همان، ص ۴۲۹، ح ۴۱۸.
  35. همان، ص ۴۲۹ - ۴۳۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۴، ص ۱۱۴ - ۱۳۴.
  36. شیخ طوسی، الأمالی، ص ۳۵۲، ح ۷۲۶.
  37. شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص ۳۶، ب ۳۱، ح ۸۷.
  38. ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۴، ص ۴۵۹.
  39. مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲.
  40. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۸.
  41. شیخ صدوق، کمال‌الدین، ج ۲، ص ۳۷۷.
  42. همو، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۱.
  43. مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳.
  44. برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۷۷، ح ۵۴۴.
  45. همان، ص ۲۷۸، ح ۵۴۵.
  46. همان، ح ۵۴۷.