حضرت مهدی علیهالسلام، باقیماندهی الاهی
«بقية الله التي لا تخلو من العترة الهادية»1
«باقی ماندهی خدا که بیرون از عترت هدایت کننده نیست».2
لغات:
«بقيّة»، برگرفته از ریشه ی «ب ق ی» به معنای دوام است.3
راغب می گوید: «بقية» از باب «بقاء» به معنای «ثبات و استواری چیزی بر حال طبیعی و اولیه» است و ضد آن، «فناء» است.4
فیومی در معنای «عترت» می نویسد:
عترت انسان، همان نسل اوست. سپس با واسطه از ابن اعرابی نقل کرده است: اگر فرزند انسان، ذریه و عقبهی او از صلبش باشد، عترت وی محسوب می شود و عرب معنای دیگری جز این برای عترت نمی شناسد.5
شرح:
«بقية الله»، تعبیری است که تنها یک بار در قرآن کریم آیهی: «بقيت الله خير لكم إن کنتم مؤمنين و ما أنا عليكم بحفیظ» (هود: ۸۶) ذکر شده است. مخاطب آیه، قوم شعيب هستند که خداوند پس از نهی از کم فروشی و فساد در زمین، خطاب به آنان می فرماید: بقية الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید.
مراد از بقیه در آن آیه، ظاهرا سودی است که از معامله برای فروشنده بعد از تمام شدن معامله باقی می ماند و آن را در مصارف زندگی و در حوايجش خرج می کند.6
درست است که در آیه ی مورد بحث، مخاطب قوم شعیب اند، و منظور از «بقية الله» سود و سرمایه ی حلال و یا پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایهی خیر و سعادت او گردد، «بقية الله» محسوب می شود.
ذیل آیه ی یاد شده، روایات متعددی وجود دارد که بیانگر این است که منظور از «بقية الله»، حضرت مهدی علیهالسلام است.
روایاتی که در آنها صفت بقية الله به کار رفته است، عبارتند از:
الف - روایاتی که امام علیهالسلام هنگام ظهور، خود را با این عنوان معرفی خواهد کرد.7
ب - روایاتی که بیانگر این هستند که مردم، خدمت امام علیهالسلام می رسند و به ایشان با این عنوان سلام می کنند.8
ج - روایاتی که بیانگر این هستند که امام علیهالسلام هنگام تولد خود را بقية الله نامیده است.9
د - ادعیه و زیاراتی که در آنها از امام علیهالسلام با این عنوان یاد می شود. در دعای ندبه می خوانیم:
«أین بقية الله التي لا تخلو من العترة الهادية»:10
«کجاست آن باقیماندهی خدا که بیرون از عترت هدایت کننده نیست؟»
1- سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۲۹۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۷.
2- «بقيته؛ باقی ماندهی خداوند» بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۳۷ و ج ۹۹، ص ۹۳. «بقية الله في أرضه؛ باقی ماندهی خدا در زمینش.» احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۳؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱ و ج ۱، ص ۳ و ۳۷ و ج ۹۹، ص ۸۱ و ۸۴ و ۹۳. «بقية الله في بلاده؛ باقی ماندهی خدا در سرزمینش.» بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۱. «بقية الله في أرضه و بلاده؛ باقی ماندهی خدا در زمین و سرزمینش.» همان، همانجا، ص ۸۵. «بقية الله من الصفوه المنتجيين؛ باقی ماندهی خداوند از اصفيای برگزیده.» همان، همان جا، ص ۹۸ و ۱۱۷. «بقية العترة و الصفوة؛ باقی ماندهی عترت و اصفیاء» همان، ج ۱، ص ۳۱ و ج۹۸، ص ۳۷۳ و ج ۹۹، ص ۹۷ و ۲۴۶.
3- ابن فارس، مقاییس اللغه.
4- راغب اصفهانی، مفردات.
5- فیومی، المصباح المنير.
6- طباطبایی، ج ۱۰، ص ۳۶۴.
7- صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱.
8- کلینی، کافی، ج ۱، ص ۴۱۱ و ۴۱۲.
9- صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۴ .
10- سیدبن طاووس، اقبال، ص ۲۹۷.