عاقبت دست به آن سرو بلندش برسد

از ویکی‌مهدی
نسخهٔ تاریخ ‏۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۲ توسط Vafa (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''سروِ بلند''' عاقبت دست بدان سروِ بلندش برسد۱ هر که را در طلبت همتِ او قاصر ن...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سروِ بلند


عاقبت دست بدان سروِ بلندش برسد۱

هر که را در طلبت همتِ او قاصر نیست

مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست

دل سرگشتهٔ ما غیرِ تو را ذاکر نیست

اشکم احرامِ طوافِ حَرَمَت می‌بندد

گر چه از خونِ دلِ ریش دمی طاهر نیست

از روان بخشی عیسی نزنم دَم هرگز

زان که در روح فَزایی چو لبت ماهر نیست

من که در آتشِ سودای تو آهی نزنم

کِی توان گفت که بر داغ، دلم صابر نیست

روز اول که سرِ زلفِ تو دیدم گفتم

که پریشانیِ این سلسله را آخر نیست

سَرِ پیوند تو تنها نه دلِ حافظ راست

کیست آن کِش سَرِ پیوند تو در خاطر نیست


قوامی رازی:

ای بزرگی که در آفاق تو را دیگر نیست

وز همه عالم چون گوهر تو گوهر نیست

بی جوار در تو مرد درم را زر نیست

بی وجود کف تو مرغ کرم را پر نیست


سعدی:

کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

نه حلالست که دیدار تو بیند هر کس

که حرامست بر آن کش نظری طاهر نیست

همه کس را مگر این ذوق نباشد که مرا

کان چه من می‌نگرم بر دگری ظاهر نیست

سر موییم نظر کن که من اندر تن خویش

یک سر موی ندانم که تو را ذاکر نیست

همه دانند که سودازده دلشده را

چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست

گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی

به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست

گر من از چشم همه خلق بیفتم سهل است

تو مپندار که مخذول تو را ناصر نیست

التفات از همه عالم به تو دارد سعدی

همتی کان به تو مصروف بود قاصر نیست


خواجوی کرمانی:

هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست

گرچه بر منظرش ادراک نظر قادر نیست

ای که از ذکر به مذکور نمی‌پردازی

حاصل از ذکر زبان چیست چو دل ذاکر نیست


کمال خجندی:

هر که را نقش خط و خال تو در خاطر نیست

گر دم از مشک زند خاطر او عاطر نیست

صورتت مظهر منّ است ولی این معنی

همچو حسن دگران بر همه کس ظاهر نیست

-------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


۱.غزلی سرشار از امید و نوید به آمدن موعود: دست همه مشتاقان به سروقدش برسد؛ کسی که چشم ها جز به او ناظر و لب ها جز به نام او ذاکر نیست... و در نهایت این فقط حافظ نیست که هوادار و عاشق اوست بلکه هیچکس نیست که در فکر پیوند با موعود نباشد: سَرِ پیوند تو تنها نه دلِ حافظ راست/کیست آن کِش سَرِ پیوند تو در خاطر نیست!