محمّد بن ابی‌الرّوّاد و محمّد دهّان (دعای ماه رجب)

از ویکی‌مهدی

تشرفات و ملاقات ها - محمّد بن ابی‌الرّوّاد و محمّد دهّان (دعای ماه رجب)

سیّد جلیل، علیّ‌بن طاووس در کتاب اقبال، از محمّد‌بن ابی‌الرَّوّاد رَواسی نقل کرده که او گفت: روزی از روزهای ماه رجب با محمّد‌بن جعفر دَهّان به سمت مسجد سهله بیرون رفتم.

پس محمّد گفت: ما را به مسجد صعصعه ببر که مسجد مبارکی است و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن‌جا نماز گزارده و حجّت‌های خداوند قدم‌های شریف خود را در آن‌جا گذاشتند.

پس به سوی آن مسجد رفتیم. همان طور که نماز می‌خواندیم، ناگاه مردی را دیدیم که از شتر خود فرود آمد و در زیر سایه، زانوی آن را بست. آن‌گاه وارد مسجد شد و دو رکعت نماز طولانی گزارد. سپس دست‌های خود را بلند کرد و دعایی خواند -که در ادامه بیاید- و برخاست و به سمت شتر خود رفت و بر آن سوار شد.

ابن‌جعفر دهّان به من گفت: آیا نزد او نرویم و از خودش سؤال کنیم که او کیست؟

پس برخاستیم و نزد او رفتیم و گفتیم: تو را به خداوند قسم می‌دهیم که تو کیستی؟

فرمود: شما را به خداوند قسم می‌دهم که پنداشتید من کیستم؟

ابن‌جعفر دهّان گفت: گمان کردیم شما خضر هستید.

پس فرمود: تو نیز چنین گمان کردی؟

گفتم: گمان کردم که خضر هستید.

فرمود:

وَ اللهِ إنّي لَمَنِ الْخَضِرُ مُفْتَقِرٌ إلىٰ رُؤْیَتِهِ! اِنْصَرِفا، فَأَنَا إمامُ زَمانِکُما.

و الله من آن کسم که خضر نیازمند دیدار اوست. برگردید که منم امام زمان شما.[۱]

به روایت دیگر

شیخ محمّد‌بن مشهدی در المزار الکبیر، و شهید اوّل در المزار، از علیّ‌بن محمّد‌بن عبدالرّحمن شوشتری نقل کردند که او گفت: از قبیله‌ی بنی‌رواس عبور می‌کردم.

بعضی از برادران من گفتند: کاش ما را به سوی مسجد صعصعه می‌بردی تا در آن مسجد نماز می‌گزاردیم. زیرا اکنون ماه رجب است و در این ماه مستحبّ است که این اماکن مشرّف را که موالی ما(علیهم السلام) در آنها قدم نهاده و نماز گزارده‌اند، زیارت کنیم. و یکی از آنها مسجد صعصعه است.

شوشتری گوید: پس با او به سمت مسجد حرکت کردیم که ناگاه شتری را دیدیم که آن را زانوبسته و پالان‌برپشت، کنار درِ مسجد خوابانده‌اند.

وارد مسجد شدیم و مردی را دیدیم که جامه‌های حجازی بر تن، و عِمامه‌ای مانند عِمامه‌ی اهل حجاز بر سر داشت، نشسته و این دعا را می‌خواند. پس من و رفیقم آن دعا را حفظ کردیم که این است: «اللّهمّ یا ذا المنن السّابغة...». آن‌گاه سجده‌ای طولانی کرد، پس برخاست و بر شتر سوار شد و رفت.

رفیقم به من گفت: گمان می‌کنم که او خضر بود. چرا ما با او سخن نگفتیم؟! گویا زبان ما را بسته بودند.

بیرون رفتیم و ابن‌ابی‌الرّوّاد رواسی را ملاقات کردیم. او گفت: از کجا می‌آیید؟

گفتیم: از مسجد صعصعه.

پس آن خبر را برای او نقل نمودیم.

گفت: این شترسوار هر دو سه روز به مسجد صعصعه می‌آید و سخن نمی‌گوید.

گفتیم: او کیست؟

گفت: شما چه گمان می‌کنید؟

گفتیم: گمان کردیم خضر است.

پس گفت: سوگند به خدا من او را کسی نمی‌دانم جز آن که خضر محتاج به مشاهده‌ی اوست. پس راه‌راست‌یافته بازگردید.

رفیقم به من گفت: به خدا قسم او صاحب الزّمان(علیه السلام) است.[۲]

مؤلّف گوید: ظاهر این است که این دو حکایت، دو واقعه بوده است و این دعا را در آن مسجد، در ایّام ماه رجب، دو مرتبه از آن حضرت شنیدند. و رواسی نیز در پاسخ به علیّ‌بن محمّد شوشتری، از کلام خود آن حضرت بهره برده است.

علمای بزرگ این دعا را در کتاب‌های مزار از آداب مسجد صعصعه شمردند، و در کتب ادعیه و اعمال سال، از ادعیه‌ی ماه رجب دانستند و این حکایت را گاهی در آن‌جا و گاهی در این‌جا ذکر کرده‌اند. گویا احتمال دادند که از جهت ویژگی آن مکان، حضرت این دعا را در آن‌جا خوانده‌اند، پس از اعمال مسجد خواهد بود. هم‌چنین احتمال دارد به دلیل ویژگی زمان بوده باشد، پس از ادعیه‌ی ماه رجب خواهد بود. و به همین جهت، در هر دو جا ذکر فرموده‌اند. و احتمال اوّل، به نظر قوی‌تر است؛ اگرچه احتمال می‌رود که از ادعیه‌ی مطلقه بوده و اختصاصی به زمان یا مکان نداشته باشد.


نجم ثاقب - باب هفتم: حکایات تشرّف‌یافتگان

  1. الإقبال 3 / 212؛ بحارالأنوار 95 / 391.
  2. المزار الکبیر / 143 - 146؛ المزار (للشّهید الأوّل) / 264 - 266؛ بحارالأنوار 97 / 446 و 447.