مقدّس اردبیلی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «= تشرفات و ملاقات ها - مقدّس اردبیلی = شیخ متبحّر، ابوالحسن شریف عاملی بعد از نقل حکایت محمّد بن احمد و پدرش و حکایت امیراسحاق استرآبادی و مختصری از قصّهی جزیرهی خضرا گوید: غیر از آنچه ذکر کردیم، حکایات معتبر د...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
= [[:رده:تشرفات و ملاقات ها|تشرفات و ملاقات ها]] - مقدّس اردبیلی = | = [[:رده:تشرفات و ملاقات ها|تشرفات و ملاقات ها]] - مقدّس اردبیلی = | ||
شیخ متبحّر، ابوالحسن شریف عاملی بعد از نقل حکایت [[محمّد بن احمد و پدرش]] و حکایت امیراسحاق استرآبادی و مختصری از قصّهی [[جزیرهی خضرا]] گوید: غیر از آنچه ذکر کردیم، حکایات معتبر دیگر پیرامون مشاهدهی صاحب الامر(علیه السلام) بسیار است، حتّی در همین زمانهای نزدیک. همانا از افراد مورد اطمینان شنیدم که مولانا احمد اردبیلی، آن حضرت را در جامع کوفه دید و مسائلی را از آن حضرت پرسید. نیز مولانا محمّدتقی مجلسی، پدر استاد ما، آن حضرت را در جامع عتیق اصفهان دیده است.<ref>ضیاء العالمین 5 / 248.</ref> | شیخ متبحّر، ابوالحسن شریف عاملی بعد از نقل حکایت [[محمّد بن احمد و پدرش]] و حکایت [[امیر اسحاق استرآبادی (حرز یمانی)|امیراسحاق استرآبادی]] و مختصری از قصّهی [[جزیرهی خضرا]] گوید: غیر از آنچه ذکر کردیم، حکایات معتبر دیگر پیرامون مشاهدهی صاحب الامر(علیه السلام) بسیار است، حتّی در همین زمانهای نزدیک. همانا از افراد مورد اطمینان شنیدم که مولانا احمد اردبیلی، آن حضرت را در جامع کوفه دید و مسائلی را از آن حضرت پرسید. نیز مولانا محمّدتقی مجلسی، پدر استاد ما، آن حضرت را در جامع عتیق اصفهان دیده است.<ref>ضیاء العالمین 5 / 248.</ref> | ||
امّا حکایت اوّل، پس محدّث بزرگوار، سیّدنعمتالله جزایری در الانوار النّعمانیّة مینگارد: | امّا حکایت اوّل، پس محدّث بزرگوار، سیّدنعمتالله جزایری در الانوار النّعمانیّة مینگارد: | ||
نسخهٔ کنونی تا ۴ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۵۴
تشرفات و ملاقات ها - مقدّس اردبیلی
شیخ متبحّر، ابوالحسن شریف عاملی بعد از نقل حکایت محمّد بن احمد و پدرش و حکایت امیراسحاق استرآبادی و مختصری از قصّهی جزیرهی خضرا گوید: غیر از آنچه ذکر کردیم، حکایات معتبر دیگر پیرامون مشاهدهی صاحب الامر(علیه السلام) بسیار است، حتّی در همین زمانهای نزدیک. همانا از افراد مورد اطمینان شنیدم که مولانا احمد اردبیلی، آن حضرت را در جامع کوفه دید و مسائلی را از آن حضرت پرسید. نیز مولانا محمّدتقی مجلسی، پدر استاد ما، آن حضرت را در جامع عتیق اصفهان دیده است.[۱]
امّا حکایت اوّل، پس محدّث بزرگوار، سیّدنعمتالله جزایری در الانوار النّعمانیّة مینگارد:
برترین اساتید من در علم و عمل برایم نقل نمود که مولا احمد (مقدّس) اردبیلی(رحمه الله) شاگردی از اهل تفرش، به نام میرعلاّم داشت که دارای جایگاه بلندی در فضل و پرهیزکاری بود.
میرعلّام نقل کرد: من در مدرسهای که به قبّهی شریف امیرالمؤمنین(علیه السلام) احاطه دارد، اتاقی داشتم. شبی از شبها وقتی مطالعهام به پایان رسیده بود و بیشتر شب نیز سپری شده بود، از اتاق بیرون آمدم و به اطراف حرم مطهّر نگاه میکردم. آن شب بسیار تاریک بود. در میان تاریکی مردی را دیدم که رو به سمت حرم میآید. گفتم شاید این دزد است و آمده چراغدانها را بدزدد. پس پایین آمدم و نزدیک او رفتم. من او را میدیدم ولی او مرا نمیدید.
نزدیک درِ حرم مطهّر رفت و ایستاد. دیدم قفل باز شد و درهای دوم و سوم نیز به همین ترتیب برای او باز شد و به قبر شریف رسید و سلام کرد، و از جانب قبر مطهّر، سلام او پاسخ داده شد. پس صدای او را شناختم که با امام(علیه السلام) دربارهی مسئلهای علمی سخن میگفت.
آنگاه از شهر بیرون رفت و روانهی مسجد کوفه شد. من به دنبال او رفتم و او مرا نمیدید. هنگامی که به محراب مسجد رسید (یعنی محرابی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در آن به شهادت رساندند)، شنیدم با شخصی دیگر دربارهی همان مسئله سخن میگوید.
پس از آن، برگشت و من نیز در پی او برگشتم. وقتی به دروازهی شهر رسید، صبح روشن شده بود. پس خودم را به او نشان دادم و گفتم: ای مولای ما! من از اوّل تا آخر همراه تو بودم؛ پس مرا آگاه کن که شخص اوّل، چه کسی بود که در حرم با او سخن گفتی و شخص دوم چه کسی بود که در مسجد کوفه با تو سخن گفت؟
پس تعهّدها و پیمانها از من گرفت که تا وفات کند، سرّ او را به کسی خبر ندهم.
آنگاه به من فرمود: ای فرزند من! بعضی از مسائل برای من مشتبه میشود. پس گاهی در شب نزد قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام) میروم و دربارهی آن مسئله با آن حضرت گفتوگو میکنم و جواب میشنوم. و در این شب مرا به مولای ما، صاحب الزّمان(علیه السلام) ارجاع داد و به من فرمود: «فرزندم مهدی(علیه السلام) امشب در مسجد کوفه است؛ نزد او برو و این مسئله را از او سؤال کن.» و این شخص، مهدی(علیه السلام) بود.[۲]
مؤلّف گوید: فاضل دانشمند، میرزاعبدالله اصفهانی در ریاض العلماء گوید: سیّدامیرعلّام، عالم فاضل جلیل، معروف است و مثل اسم خود، علّامه بود. او از شاگردان برتر مولااحمد اردبیلی بود. وی نکتهها و تعلیقاتی بر کتب در شاخههای مختلف علمی دارد. وقتی که از استاد او، محقّق اردبیلی، به هنگام وفات سؤال کردند که بعد از او برای آموختن علوم به کدام یک از شاگردانش رجوع کنند، فرمود: امّا در امور شرعی، پس به امیرعلّام؛ و در امور عقلی به امیرفیضالله.[۳]
شیخ ابوعلی[۴] در حاشیهی رجال خود، از استادش، استاد اکبر، علّامه بهبهانی نقل کرده است که میرعلّام مذکور، جدّ سیّد سند، سیّدمیرزا است و از بزرگان ساکن در نجف اشرف، و از شمار علمایی بود که در طاعون سال هزار و صد و هشتاد و شش در بغداد و حوالی آن وفات کردند.[۵]
علّامه مجلسی در بحارالانوار فرموده است: جمعی برای من از سیّد فاضل، امیرعلّام نقل نمودند که او گفت... -تا پایان حکایت با اندکی اختلاف.
و آخر آن در نقل علّامه چنین است: من در پی او بودم تا آنکه نزدیک مسجد حنّانه سرفهام گرفت به گونهای که نتوانستم جلوی خود را بگیرم. وقتی صدای سرفهی مرا شنید، به من روی نموده، مرا شناخت و گفت: تو میرعلّامی؟
گفتم: بلی.
گفت: در اینجا چه میکنی؟
گفتم: من از زمانی که وارد حرم مطهّر شدی تاکنون با شما همراهم و شما را به حقّ صاحب قبر قسم میدهم که مرا از ماجرای امشب، از اوّل تا آخر آگاه کنی!
گفت: به تو میگویم به این شرط که تا زندهام، به هیچ کس نگویی.
هنگامی که از من عهد گرفت، گفت: من پیرامون برخی مسائل فکر میکردم امّا حلّ آنها برایم مشکل شده بود. پس به دلم افتاد که خدمت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بروم و آنها را از ایشان بپرسم. هنگامی که به در رسیدم - همان طور که دیدی- بدون کلید، باز شد. وارد حرم شدم و از خداوند متعال درخواست کردم که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جواب مرا بفرماید. آنگاه از قبر صدایی شنیدم که میفرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم(علیه السلام) بپرس؛ زیرا او امام زمان توست.[۶]
نجم ثاقب - باب هفتم: حکایات تشرّفیافتگان
- ↑ ضیاء العالمین 5 / 248.
- ↑ الأنوار النّعمانیّة 2 / 208.
- ↑ ریاض العلماء 3 / 321.
- ↑ محمّدبن اسماعیلبن عبدالجبّار، معروف به ابوعلی حائری (1159 - 1215ق) فقیه و رجالشناس بزرگ شیعی است.
- ↑ ابوعلی حائری نیز این حکایت را از سیّدنعمتالله جزایری در منتهی المقال 1 / 312 - 314 نقل نموده است امّا این حاشیه در اینجا نیامده است.
- ↑ بحارالأنوار 52 / 174 و 175.