اسکندر بن دربیس: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «= تشرفات و ملاقات ها - اسکندر بن دربیس = آیةالله، علّامه حلّی در کتاب ایضاح الاشتباه فرموده است: به خطّ صفیّالدّینبن محمّد چنین یافتم: برهانالدّین قزوینی -وفّقه الله تعالی- برای من نقل نمود و فرمود: شنیدم سیّدفضل...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۸: | خط ۸: | ||
پس سیّدفضلالله فرمود: چنین نگویید، بلکه بگویید: عُکبُر -به ضمّ عین و باء. همچنین است شیخ اصحاب ما هارونبن موسی التّلعُکبُری -به ضمّ عین و باء. | پس سیّدفضلالله فرمود: چنین نگویید، بلکه بگویید: عُکبُر -به ضمّ عین و باء. همچنین است شیخ اصحاب ما هارونبن موسی التّلعُکبُری -به ضمّ عین و باء. | ||
و فرمود: در یکی از روستاهای همدان به نام «ورشید»، فرزندان این عُکبُر هستند که یکی از ایشان اسکندربن دربیش<ref>إیضاح الاشتباه: دیربیش.</ref> بن عُکبر است. و او از امیران درستکار و از کسانی بود که حضرت قائم(علیه السلام) را چند بار دید. | و فرمود: در یکی از روستاهای همدان به نام «ورشید»، فرزندان این عُکبُر هستند که یکی از ایشان اسکندربن دربیش<ref>إیضاح الاشتباه: دیربیش.</ref> بن عُکبر است. و او از امیران درستکار و از کسانی بود که [[قائم|حضرت قائم]](علیه السلام) را چند بار دید. | ||
نیز سیّدفضلالله فرمود: عکبر و ماوی و دبیان<ref>إیضاح الاشتباه: ماری و دبنان.</ref> و دربیش امیران شیعه در عراق و بزرگان و پیشگامان ایشان بودند. و یکی از کسانی که بر او عقد خِنصِر میشد، همان اسکندری است که پیشتر ذکر شد.<ref>إیضاح الاشتباه / 315.</ref> | نیز سیّدفضلالله فرمود: عکبر و ماوی و دبیان<ref>إیضاح الاشتباه: ماری و دبنان.</ref> و دربیش امیران شیعه در عراق و بزرگان و پیشگامان ایشان بودند. و یکی از کسانی که بر او عقد خِنصِر میشد، همان اسکندری است که پیشتر ذکر شد.<ref>إیضاح الاشتباه / 315.</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۲۰
تشرفات و ملاقات ها - اسکندر بن دربیس
آیةالله، علّامه حلّی در کتاب ایضاح الاشتباه فرموده است:
به خطّ صفیّالدّینبن محمّد چنین یافتم: برهانالدّین قزوینی -وفّقه الله تعالی- برای من نقل نمود و فرمود: شنیدم سیّدفضلالله راوندی میفرماید: امیری به نام «عکبر» وارد شد.
یکی از ما گفت: این عَکبر -به فتح عین- است.
پس سیّدفضلالله فرمود: چنین نگویید، بلکه بگویید: عُکبُر -به ضمّ عین و باء. همچنین است شیخ اصحاب ما هارونبن موسی التّلعُکبُری -به ضمّ عین و باء.
و فرمود: در یکی از روستاهای همدان به نام «ورشید»، فرزندان این عُکبُر هستند که یکی از ایشان اسکندربن دربیش[۱] بن عُکبر است. و او از امیران درستکار و از کسانی بود که حضرت قائم(علیه السلام) را چند بار دید.
نیز سیّدفضلالله فرمود: عکبر و ماوی و دبیان[۲] و دربیش امیران شیعه در عراق و بزرگان و پیشگامان ایشان بودند. و یکی از کسانی که بر او عقد خِنصِر میشد، همان اسکندری است که پیشتر ذکر شد.[۳]
و مراد از عقد خنصر -یعنی انگشت کوچک- بر او، بزرگی مقام و جلالت قدر او نزد مردمان است که هرگاه بخواهند بزرگان را بشمارند، نفر نخست او باشد؛ زیرا رسم است که مردم برای شمردن با انگشتان، با انگشت کوچک آغاز میکنند و آن را میبندند.
عالم جلیل، شیخ منتجبالدّین در رجال خود فرموده: امیر زاهد، صارمالدّین، اسکندربن دربیسبن عکبری[۴] ورشیدی خرقانی، از فرزندان مالکبن حارث اشتر نخعی، فردی درستکار و پرهیزکار و مورد اعتماد است.[۵]
و نیز در همان کتاب فرموده: امرای زهّاد، تاجالدّین محمود و بهاءالدّین مسعود و شمسالدّین محمّد، فرزندان امیر زاهد، صارمالدّین اسکندربن دربیس، فقیه و درستکارند.[۶]
و آن سه تن که در ایضاح از آنان نام برده شد، از علما و فقهای بزرگ و محدّثاند و تألیفات معروفی دارند.
نجم ثاقب - باب هفتم: حکایات تشرّفیافتگان