آیات مهدویت - سوره نحل ۳۹

از ویکی‌مهدی

«وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ، بَلَى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»[۱]

و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد بلی البته وعده الهی حق است ولیکن بیشتر مردمان نمی‌دانند.

محمد بن يعقوب، بإسناده عن سهل: عن محمد، عن أبيه، عن أبی بصير، قال: قلت لأبی عبد الله عليه‌السلام قوله تبارک و تعالى: وأَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَيْمانِهمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ، بَلَى وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ قَال:

فقال لی:

«يا أبا بصير ما تقول فی هذه الآيه؟» قال قلت: إنّ المشركين يزعمون و يحلفون لرسول الله صلى‌الله‌عليه‌و‌اله‌و‌سلم أنّ الله لا يبعث الموتى. قال: فقال:

«تبا لمن قال هذا! [سلهم:] هل كان المشركون يحلفون بالله أم باللّات والعزّى؟» قال: قلت: جعلت فداک! فأوجدنيه، قال: فقال لی:

«يا أبا بصير لو قد قام قائمنا بعث الله إليه قوما من شيعتنا قباع[۲] سيوفهم على عواتقهم فيبلغ ذلک قوما من شيعتنا لم يموتوا فيقولون: بعث فلان و فلان و فلان من قبورهم و هم مع القائم عليه‌السلام فيبلغ[۳] ذلک قوما من عدونا، فيقولون: يا معشر الشيعه ما أكذبكم! هذه دولتكم وأنتم تقولون فيها الكذب؟! لا و الله ما عاش هؤلاء ولا يعيشون إلى يوم القيامه - قال: فحكى الله قولهم فقال: وأَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَيْمانِهمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ».

محمد بن يعقوب: بسند خود از سهل، از محمد، از پدرش، از ابو بصیر روایت کرده که گفت: به حضرت ابو عبدالله صادق عليه‌السلام عرضه داشتم: اینکه خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: و آنان با مبالغه و تاکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد بلی البته وعده الهى حق است ولیکن بیشتر مردمان نمی‌دانند منظور چیست؟ فرمود: ای ابوبصیر در این باره چه می‌گویی (چه میگویند؟) عرض کردم: مشرکین می‌پندارند و سوگند می‌خورند برای رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم که خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد کرد. حضرت فرمود: مرگ بر کسی که چنین سخنی می‌گوید، از آنها بپرس که آیا مشرکین به الله قسم می‌خوردند یا به لات و عزی؟ ابو بصیر می‌گوید: گفتم: فدایت شوم پس برایم معنی آیه را بیان فرما، فرمود: ای ابو بصیر هنگامی که قائم ما عليه‌السلام بپاخیزد خداوند گروهی از شیعیان ما را برای او برانگیزد و زنده کند که گیره‌های شمشیرهایشان بر روی شانه‌هایشان است، چون این خبر به قومی از شیعیان ما که نمرده باشند برسد به یکدیگر گویند: فلان و فلان از قبرهایشان برانگیخته شدند و آنها با قائم علیه‌السلام هستند، این سخن به گوش گروهی از دشمنان ما برسد، آنها گویند: ای گروه شیعیان چقدر دروغگو هستید؟ این دولت و حکومت شما است و شما دروغ می‌گوئید؟ نه والله اینها که شما می‌گوئید زنده نشده و زنده نخواهند شد تا روز قیامت، پس خداوند گفتار آنها را حکایت کرده می‌فرماید: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد.

و رواه العياشی، بإسناده عن أبی بصير، عن أبی عبدالله عليه‌السلام في قوله: وَ أَقْسَمُوا بِالله جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ قال: «ما يقولون فيها؟» قلت: يزعمون أنّ المشركين كانوا يحلفون لرسول الله صلى‌الله‌عليه‌و‌اله‌و‌سلم أنّ الله لا يبعث الموتى. قال: «تبّا لمن قال هذا! ويلهم! هل كان المشركون يحلفون بالله أم باللات والعزى؟» قلت: جعلت فداک، فأوجدنيه أعرفه، قال:

«لو قام قائمنا بعث الله إليه قوما من شيعتنا قبايع سيوفهم على عواتقهم فيبلغ ذلك قوما من شيعتنا لم يموتوا، فيقولون: بعث فلان و فلان من قبورهم مع القائم عليه‌السلام، فيبلغ ذلک قوما من أعدائنا، فيقولون: يا معشر الشيعه ما أكذبكم! هذه دولتكم وأنتم تكذبون فيها؟! لا والله ما عاشوا و لا يعيشون إلى يوم القيامه، فحكى الله قولهم: وأَقْسَمُوا بِالله جَهْدَ أَيْمانِهم...»[۴]

عیاشی نیز آن را بسند خود از ابوبصیر، از حضرت ابی عبدالله امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که درباره فرمود: خداوند و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد و فرمودند: درباره آن چه می‌گویند؟ عرضه داشتم: می پندارند که مشرکین برای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوگند یاد می‌کردند که خداوند مردگان را زنده نخواهد ساخت، امام صادق علیه‌السلام فرمود: مرگ بر آنکه چنین چیزی بگوید، وای بر آنها آیا مشرکین به «االله» سوگند یاد می‌نمودند یا به «لات» و «ری»؟ عرض کردم: فدایت گردم پس آن‌را برایم روشن ساز تا بشناسم، فرمود: چون قائم ما علیه‌السلام بپا خیزد خداوند قومی از شیعیانمان را برخواهد انگیخت که گیره‌های شمشیرهایشان بر روی شانه‌هایشان است، پس این خبر به گروهی از شیعیانمان که نمرده‌اند می‌رسد، به یکدیگر گویند: فلانی و فلانی از قبرهایشان برانگیخته شدند و ایشان با حضرت قائم علیه‌السلام هستند، چون این سخن به گوش گروهی از دشمنانمان برسد آنها گویند: ای گروه شیعیان شماها چقدر دروغگو هستید! این دولت و حکومت شما است و شما دروغ می‌گوئید؟ نه والله اینها که شما می‌گوئید زنده نشده و زنده نخواهند شد تا روز قیامت، پس خداوند گفتار آنها را حکایت فرموده که: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند...»

* عنه، بإسناده: عن أبی عبدالله صالح بن ميثم، قال: سألت أبا جعفر عليه‌السلام عن قوله[۵]: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قال:

«ذلک (حين يقول على عليه‌السلام أنا أولى الناس) بهذه الآيه: وأَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ، بَلَى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا و لكِنَّ أكثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِى يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كاذِبِينَ».

و از اوست که بسند خود از ابو عبدالله صالح بن میثم روایت کرده که گفت: از حضرت ابو جعفر امام باقر علیه‌السلام درباره فرمود: خداوند [تعالی]:

و حال آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه تسلیم او شده است و پرسیدم، فرمود: آن هنگامی است که حضرت على عليه‌السلام فرماید: من شایسته‌ترین افراد به این آیه هستم: «و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد، بلی البته وعده الهی حق است ولیکن بیشتر مردمان نمی‌دانند، تا برایشان آنچه را که در آن اختلاف می‌کردند را بیان سازد و تا کافران کاملا به دروغگوئی خودشان پی ببرند».

و روایات در مورد فرموده خدای تعالی: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ ... رسیده که هنگام قیام حضرت قائم علیه‌السلام خواهد بود.

و عنه، بإسناده عن سيرين قال: كنت عند أبی عبدالله عليه‌السلام إذ قال:

«ما يقول الناس فی هذه الآيه: وأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ؟» قال: يقولون: لا قيامه ولا بعث ولا نشور، فقال:

«كذبوا و الله، إنما ذلک إذا قام القائم عليه‌السلام وكرّ معه المكرون، فقال أهل خلافكم: قد ظهرت دولتكم يا معشر الشيعه، و هذا من كذبكم، تقولون[۶]: رجع فلان و فلان و فلان لا والله لا يبعث الله من يموت، ألا ترى أنه قال[۷] [إنهم قالوا]: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ كان المشركون أشدّ تعظيما باللّات والعزّى من أن يقسموا بغيرها، فقال الله عزّوجلّ: بَلَى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِى يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كاذِبِينَ. إِنَّما قَوْلُنَا لِشَیْ ٍٔ ‌ إذا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ: كُنْ فَيَكُونُ»[۸]

و از اوست: بسند خود از سیرین آورده که گفت: در محضر امام ابو عبدالله صادق علیه‌السلام شرفیاب بودم که آن جناب پرسید: مردم درباره این آیه چه می‌گویند:

و آنان با مبالغه و تاکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد؟ گفته شد: یعنی اینکه کافران می‌گویند: نه قیامتی هست و نه برانگیخته شدنی و نه نشری، فرمود: به خدا سوگند دروغ گویند همانا این وقتی است که قائم علیه‌السلام بپا خیزد و آنانکه اهل رجعت باشند به خدمت آن حضرت بشتابندی مخالفان شما خواهند گفت: ای گروه شیعیان دولت شما آشکار شد و این از دروغهای شماست که می‌گوئید فلان وفلان بازگشته‌اند، نه قسم به خدا که خداوند کسی را که مرد به این دنیا باز نخواهد آورد، آیا نمی‌نگری که او فرمود آنان گفتند: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند و چون مشرکان بیشترین تعظیم و احترامشان به لات و عزی اختصاص داشت، پیش از اینکه به غیر آنها سوگند یاد کنند، پس خدای عز و جل فرمود: «بلی، البته وعده الهى حق است تا برای آنان بیان سازد آنچه را که در آن اختلاف می‌کنند و تا آنانکه کفر ورزیده‌اند بدانند که دروغگو بوده‌اند، همانا ما به امر نافذمان هرگاه چیزی را اراده کنیم گوئیم: موجود باش همان لحظه خواهد شد.»

أبو جعفر محمد بن جرير، قال: أخبرنی أبو الحسن على بن هبه الله[۹]، قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمی، قال:

حدثنا أبی، عن سعد بن عبد الله، قال: حدثنا يعقوب بن يزيد، قال: حدّثنا محمد بن أبی عمير، عن عمر بن أذينه، عن فضيل بن يسار، قال:

قلت لأبی عبدالله عليه‌السلام: إن خرج السفيانی ما تأمرنی؟ قال:

«إذا كان ذلک كتبت إليک.»

قلت: أعلمنی آیه کتابک[۱۰]

قال: «أكتب إليک بعلامه كذا وكذا»، و قرأ آيه من القرآن.

قال: [ف] قلت لفضيل: ما تلك الآيه؟ قال: ما حدثت بها أحدا غير بريد العجلی. قال زراره: أنا أحدثک بها، هی: وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا قال: فسكت الفضيل و لم يقل: لا و لا: نعم.[۱۱]

«ابو جعفر محمد بن جریر گوید: ابوالحسن علی بن عبدالله هبه الله خبرم کرد: گفت ابو جعفر محمد بن على بن الحسين بن موسی بن بابویه قمی حدیثمان داد، وی گفت: پدرم از سعد بن عبد الله حدیثمان داد، گفت: یعقوب بن یزید برایمان حدیث آورد،گفت: محمد بن ابی عمیر، از عمر بن أذينه، از فضیل بن یسار حدیثمان داد که گفت: به حضرت ابی عبدالله صادق عليه‌السلام عرضه داشتم: چنانچه سفیانی خروج کرد بمن چه دستور می‌فرمانید؟ فرمود: هرگاه چنین شد برایت خواهم نوشت. عرض کردم: نشانه نامه‌ات را برایم بفرما چگونه بدانم که آن نامه از شماست؟

فرمود: فلان علامت و فلان نشانه را برایت خواهم نوشت، و آیه‌ای از قرآن خواند، راوی گوید: پس از آن به فضیل گفتم: آن آیه چیست؟ گفت آن را جز به برید عجلی به هیچکس نگفته‌ام. ولی زراره بمن گفت: من برایت می‌گویم آن آیه کدام است، آیه: و آنان با مبالغه و تاکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد، بلی البته وعده الهی حق است؟ گوید: فضیل ساکت ماند و آری و نه نگفت.

العياشی بإسناده: عن الفضيل، قال: قلت لأبی عبدالله عليه‌السلام: آیه[۱۲] کتابک؟ قال:ه.

«أكتب بعلامه كذا وكذا» و قرأ آيه من القرآن.

قلت لفضيل: و ما تلك الآيه؟ قال: ما حدثت بها أحدا غير بريد، قال زراره: أنا أحدثک بها: و أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ ... إِلَى آخر الآيه، قال:

فسكت الفضيل ولم يقل: لا ولا: نعم.[۱۳]

عیاشی: بسند خود از فضیل آورده که گفت: به حضرت ابی عبدالله صادق علیه‌السلام عرضه داشتم: نشانی نامه‌ات چیست؟ فرمود: فلان علامت را خواهم نوشت و آیه‌ای از قرآن را خواند، راوی گوید: به فضیل گفتم: آن آیه چیست؟ گفت: آن‌را جز به برید نگفتم. زراره گفت: من برایت میگویم: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند... تا آخر آیه. گوید: فضیل ساکت ماند و هیچ پاسخ نداد.


سیمای حضرت مهدی در قرآن، هاشم بن سلیمان بحرانی، قائمیه اصفهان ص ۲۰۴

  1. نحل (۱۶): ۳۹.
  2. در حدیث آینده، این واژه قبایع خواهد آمد که جمع قبیعه است و ظاهرا درست تر است.
  3. در متن: فبلغ.
  4. تفسير العياشی ۲: ۲۵۹ [نحل، ح ۲۶].
  5. در مأخذ: قول الله تعالى.
  6. [در متن: يقولون.]
  7. در مأخذ: أنهم قالوا.
  8. تفسير العياشي :۲ ۲۵۹ - ۲۶۰ (نحل، ح ۲۸)
  9. در متن: عبد الله هبه الله.
  10. در ماخذ: فكيف أعلم أنه كتابک.
  11. [دلائل الامامه: ۴۶۵ (ح ۴۴۹).]
  12. در مأخذ: اعلمنی آیه.
  13. تفسير العياشی ۲: ۲۶۰ [نحل، ح ۲۹].