او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

از ویکی‌مهدی

سلیمان زمان


گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی

او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست۱

رویِ خوب است و کمالِ هنر و دامنِ پاک

لاجرم همتِ پاکان دو عالم با اوست

خال مِشکین که بدان عارض گندمگون است

سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

کُشت ما را و دمِ عیسیِ مریم با اوست

حافظ از معتقدان است گرامی دارش

زان که بخشایشِ بس روحِ مکرم با اوست


کمال خجندی:

آن چه رویست که حسن همه عالم با اوست

دل در آن کوی نه تنهاست که جان هم با اوست

دم عیسی که به رنجور شفا می بخشد

دم نقد از لب او جوی که این دم با اوست


مشتاق اصفهانی:

آنکه درمان دل خسته عالم با اوست

رفت و داغم بجگر ماند که مرهم با اوست

نه بزرگیست به دولت که سلیمان نشود

دیو هرچند که روزی دو سه خاتم با اوست

چون مسیح آنکه کند زنده جهان را به دمی

غیر تیغ تو دگر کیست که این دم با اوست

خواهد ارخون من آن دلبر پرهیمنه ریخت

نیست باکم که دم عیسی مریم با اوست

چه حذر میکند از آتش دوزخ مشتاق

روز محشر اگر این دیده پر نم با اوست

------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


۱.حافظ در این غزل، در دو تشبیه، موعود را با دو پیامبر الاهی حضرات سلیمان و عیسی تشبیه نموده و گفته است آن حضرت هم خاتم سلیمان را دارد که نشان سلطنت شگفت اوست و هم دم حیات بخش عیسوی که مردگان را زنده می نمود، با اوست؛ضمن آن که رویِ خوب و کمالِ هنر و دامنِ پاک و همتِ پاکان دو عالم با نیز با اوست و هم خال مِشکین چهره گندمگون او هوش از سر آدمیان می رباید و مرهم دل های مجروح نیز با اوست و تأکید می کند که از معتقدان موعود است زیرا بخشایش روح های مکرم هم با آن گرامی است.