ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

از ویکی‌مهدی

خرّمیِ عمر


ای خُرَّم از فروغِ رُخَت لاله زارِ عمر

بازآ که ریخت بی گُلِ رویت بهارِ عمر۱

از دیده گر سرشک چو باران چِکَد رواست

کاندر غمت چو برق بِشُد روزگارِ عمر

این یک دو دَم که مهلتِ دیدار ممکن است

دریاب کارِ ما که نه پیداست کارِ عمر

تا کی مِی صَبوح و شِکرخوابِ بامداد

هشیار گَرد، هان که گذشت اختیارِ عمر

دی در گذار بود و نظر سویِ ما نکرد

بیچاره دل که هیچ ندید از گذارِ عمر

اندیشه از محیطِ فنا نیست هر که را

بر نقطهٔ دهانِ تو باشد مدارِ عمر

در هر طرف ز خیلِ حوادث کمینگهی است

زان رو عِنان گسسته دَوانَد سوارِ عمر

بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار

روز فِراق را که نَهَد در شمارِ عمر

حافظ سخن بگوی که بر صفحهٔ جهان

این نقش مانَد از قَلَمَت یادگارِ عمر


فیض کاشانی:


ای خرم از نوید قدومت بهار عمر

پژمرد در مفارقتت لاله‏‌زار عمر

این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است

دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر

گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو

روز فراق را که نهد در شمار عمر

از دیده گر سرشک چو باران رود رواست

کاندر غمت چو برق بشد روزکار عمر

بگذشت بی امام زمان روزگار ما

بر بی‏ سعادتی است همانا مدار عمر

بگذشت دور آل نبی همچو نوبهار

گویی به خواب بود مرا روزگار عمر


محیط قمی:

ای چهر بر فروخته ات، لاله زار عمر

بازآ که بی رخ تو خزان شد بهار عمر

عمرت دراز باد که آمد طرب فزا

با یاد روی و موی تو لیل و نهار عمر

سرو و گلی نیامده چون عارض و قدت


غروی اصفهانی:


ای از خط تو سبز لب جویبار عمر

وز غنچۀ تو خرم و خندان بهار عمر

ای در محیط کون و مکان نقطۀ بسیط

رحمی که شد ز دائره بیرون مدار عمر

داغم من از فراغ تو از فرق تا قدم

ای جلوۀ تو شمع دل لاله زار عمر

عمری که بی تو در گذرد سودمند نیست

بی خدمت تو بار گرانی است بار عمر

از حد گذشت شوق دل بی قرار من

دارم دگر چگونه امید قرار عمر

عمری گذشت دیده به راه تو دوختیم

کامی نیافتیم در این رهگذار عمر...

--------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری

--------------

۱. از القاب امام عصر(ع)است: بهار مردمان و شادابی روزگاران(ربیع الأنام و نضرة الأیام، زیارت امام در مفاتیح الجنان).از عنایت اوست خرمی انسان ها و شادابی روزگاران.