ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز

از ویکی‌مهدی

سروِ ناز


ای سروِ نازِ حُسن که خوش می‌روی به ناز

عُشّاق را به نازِ تو هر لحظه صد نیاز

فرخنده باد طلعتِ خوبت که در ازل

بُبْریده‌اند بر قدِ سَرْوَت قبایِ ناز۱

آن را که بویِ عَنبر زلفِ تو آرزوست

چون عود گو بر آتشِ سودا بسوز و ساز

پروانه را ز شمع بُوَد سوزِ دل، ولی

بی شمعِ عارضِ تو دلم را بُوَد گداز

دل کز طوافِ کعبهٔ کویت وقوف یافت

از شوقِ آن حریم ندارد سرِ حجاز!


قاسم انوار:

ماییم و حضرت تو و صد سوز و صد نیاز

ای عشق چاره ساز جگرسوز جان گداز

تو در غنای مطلق و ما در فنای محض

جانها در آرزوی تو، ای عشق چاره ساز

گفتم که: سر ببازم بر آستان تو

گفتا که: هر چه بازی، می باز و کج مباز

آن یار ظاهرست و در اعیان مقررست

در کسوت حقیقت و در صورت مجاز

با ترس و بیم باش، که عشق است بت شکن

امیدوار باش، که وصل است دلنواز

قومی ز شوق روی تو در لذت مدام

جمعی به جست و جوی تو در روزه و نماز

-----------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


محبوب، همان سرو پرشکوه و جلالت مدار و سایه گستری است که هیچکس از سایه او بی نیاز نیست و این مقام از ازل و عالم انوار به او داده شده است و بدون او سوز و گداز است و حرمان