ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
آرامگه یار
ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عیار کجاست؟۱
شبِ تار است و رَه وادیِ اِیمن در پیش
آتش طور کجا؟ موعد دیدار کجاست؟
آن کَس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست؟
هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست؟
قاسم انوار :
در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟
تا بگویم بیقین منزل آن یار کجاست
همه مستند و خرابند ز غفلت، هیهات!
دل و جانی که بود حاضر و هشیار کجاست؟
حسین خوارزمی:
تا بکی ناله و فریاد که آن یار کجاست
همه آفاق پر از یار شد اغیار کجاست
آتش غیرت عشق آمد و اغیار بسوخت
چشم بازی که نبیند بجز از یار کجاست
----------
حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری
۱.کسی نشانی منزل و آرامگه یار موعود را نمی داند، اما نسیم سحر که از کوی او می وزد و عبور می کند ، آن منزل و آرامگه را می شناسد و لذا حافظ از او این نشانی را می پرسد! اما هرکسی را به آن منزل راه نیست و اوست که موعد دیدار را تعیین می کند و عاشق اگر به وعده فرا خوانده شود، هزاران نیاز و نکته دارد تا با محبوب در میان گزارد...