جمال چهره تو حجت موجه ماست

از ویکی‌مهدی

حجت موجّه


خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست

نسیم موی تو پیوندِ جانِ آگه ماست

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمالِ چهرهٔ تو حجت موجه ماست۱

ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید

هزار یوسف مصری فتاده در چَهِ ماست

اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو

فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست

به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

همیشه در نظرِ خاطرِ مرفهِ ماست

اگر به سالی حافظ دری زند بگشای

که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست


عرفی شیرازی

رسید مژده و قاصد مقیم خرگه ماست

که بر گزیده توفیق، جان آگه ماست

کسی که چاه ملامت به راه می کندی

به ریسمان خود اکنون فتاده در چه ماست

ز شیخ شهر شنو درس و علم ما آموز

که هر چه رد مشایخ بود موجه ماست

خروش و ولوله ی عالمان شهرآشوب

گناه حوصله ی تنگ ظرف بی ته ماست

ز طرف درگه دارا نتیجه ای مطلب

که آستانه ی جانان دل مرفه ماست

مقیم شهپر عنقاست محمل عشاق

از این چه باک که صد کوه فتنه در ره ماست

مباش غم زده عرفی که زلف قامت دوست

جزای همت عالی و دست کوته ماست

-------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


۱.حجت موجّه ما همان موعود است که حجت الاهی است و چهره اش برهان قاطع اصالت و ولایتش، به رغم مدعیان دروغین که منع سرسپردگی به او کنند.حجتی که هزار چون یوسف در چاه، گواه اویند و اگر دست ما به او نمی رسد،گناه بخت پریشان و دست کوته ماست. اما به حاجب سرای او بگو که من از علاقمندان اویم و اگرچه رویش از ما محجوب است اما یادش هماره در دل ماست و در را به روی او بگشای که سالهاست مشتاق روی همچون ماه اوست.