دلایل لزوم معرفت امام علیه السلام

از ویکی‌مهدی

الف - دليل عقلی وجوب معرفت و اطاعت امام علیه السلام به این جهت است که به حکم و اراده خداوند، آن گرامی، شخصیتی است که بر امور ولایت داشته باشد، مفسر قرآن و مبین احکام و رهبر دین و دنیای مردم باشد. لذا عقل ما را موظف می کند که پیرامون آن کاوش کرده و او را بشناسیم؛ اگر در این وظیفه مسامحه کنیم، در پیشگاه خداوند معذور نخواهیم بود. ب - دلایل نقلی 1. روایات تفسیری ذیل برخی از آیات قرآن کریم 1 آیات قرآن کریم بر لزوم معرفت امام دلالت دارند. به عنوان نمونه خداوند به صراحت امر به اطاعت «اولی الامر» کرده و می فرماید: يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولي الأمر منكم فإن تنازعتم في شيء فردوه إلى الله و الرسول إن كنتم تؤمنون بالله و اليوم الآخر ذلك خير و احسن تأويلا (نساء: ۵۹)

امام باقر علیه السلام در ذیل این آیه ی شریفه می فرمایند: «فاولي الأمر في هذه الآية هم آل محمد صلی الله علیه و آله»2
از آن جا که اطاعت ائمه معصومین علیهم السلام، بدون شناخت آنان امکان پذیر نیست، شناختن امام هر عصر واجب است؛ زیرا آیه شریفه، ایمان آوردندگان را به اطاعت از اولى الأمر فرمان می دهد که این اطاعت در ردیف اطاعت از رسول خداست؛ زیرا با (واو) عطف ذکر شده است و در آیات دیگر3 اطاعت از رسول خدا، برابر اطاعت از خداوند است. بنابراین اطاعت از اولی الامر (امام معصوم) واجب است. حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه خود می فرمایند: ما در میان شما جانشین و خلیفه خدا هستیم.4 

2. روایات متفرقه روایات بسیاری بر وجوب معرفت امام دلالت دارد؛ به عنوان نمونه مرحوم صدوق رحمه الله علیه از امام کاظم علیه السلام روایت آورده که می فرمایند: «من شك في أربعة فقد كفر بجميع ما أنزل الله عزوجل أحدها معرفة الإمام في كل زمان و أوان بشخصه ونعته. . . » 5 «هر کس در چهار چیز شک کند، به همه آنچه خداوند عزوجل نازل کرده کافر شده است، یکی از آنها معرفت امام در هر عصر و زمانی است و باید او را به نام و نسب و صفاتش بشناسد». لیلا خلیلیان فر، اوصاف حضرت حجت در ادعیه و زیارات صفحه 31 ا. در تفاسیر شیعه، روایات فراوانی آمده است که آیات متعدد قرآنی را به گونه ای با ائمه علیهم السلام مرتبط میدانند. در برخی از این روایات، تعبير «نزلت في على علیه اسلام» يا مشابه آن به کار رفته که تعبير محتمل برای بیان سبب نزول تلقی می شود. در دسته ای از روایات، در بین آیات، تعبير «في حق آل محمد علیهم السلام» عنوان شده است. در دسته ای دیگر از روایات، چنین آمده است که آنچه از امور پدیده ها در قرآن عنوان شده، به عنوان نمادی برای ائمه و یا دشمنان ایشان است، این روایات خود دو گونه اند: در دسته ای از آنها، مراد از برخی امور و اسمای معنی، ائمه علیهم السلام با مخالفان ایشان هستند و در دسته ای دیگر، مراد از برخی اسم های ذات ایشان هستند. علامه طباطبایی در بحث روایی از تفسیر خود، روایات متعددی را گزارش کرده اند که ضمن آنها پیوندی بین آیات و ائمه علیهم السلام برقرار شده است و در بیشتر موارد این روایات را جری و تطبیق آیه می خواند. «جری» به معنای جریان داشتن، تعبیری است که ائمه علیهم السلام در روایات خود برای بیان استمرار پیام قرآن در همه ی زمان ها به کار برده اند و فرموده اند که قرآن همچون ماه و مهر و شب و روز در جریان است. از دیرباز پاره ای از مفسران شیعی برای توضیح دسته ای از روایات، پیوندی بین آیات قرآن و ائمه علیهم السلام برقرار کرده اند. (نفیسی، ۱۳۸۴ ه.ش، علامه طباطبایی و حدیث، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص ۱۷۷ و ۱۷۸). در این میان علامه طباطبایی، در سراسر تفسیر خود از واژه «جری» برای داوری درباره روایاتی که آیات را بر ائمه علیهم السلام یا غیر ایشان تطبیق می دهد، استفاده می کند و مراد از جری را بیان مصادیق دانسته اند. همان، ص ۱۸۸ و ۱۸۹. 2. فرات کوفی، تفسير، ۱۴۱۰ ه.ق، ج ۱، ص ۵۰. ۲ 3. آل عمران ۳۲؛ الانفال ۱؛ نساء ۵۹. 4. غروی نائینی، امام شناسی و جایگاه اهل بیت علیهم السلام در خطبه فاطمی، ص ۴۸. 5. صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۱۳.