روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

از ویکی‌مهدی

پرتوِ رویت


روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست

مِنَّت خاکِ درت بر بصری نیست که نیست

ناظرِ روی تو صاحب نظرانند آری۱

سِرِّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گَردی

سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

ور نه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست

شیر در بادیهٔ عشق تو روباه شود

آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست

آب چشمم که بر او مِنَّت خاکِ درِ توست

زیرِ صد مِنَّتِ او خاکِ دری نیست که نیست


صائب تبریزی:

خسته چشم تو صاحب نظری نیست که نیست

تشنه لعل تو روشن گهری نیست که نیست

این چه شورست که حسن تو به عالم افکند؟

که نمکدان ملاحت جگری نیست که نیست


حکیم سبزواری:

شورش عشق تو درهیچ سری نیست که نیست

منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست


فروغی بسطامی:

بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست

خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست

غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت

که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست

------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


۱.این شایستگان و صاحب نظرانند که توفیق تشرف به محضر موعود را می یابند و ناظر روی دل آرای او می شوند اما دیگران این اشتیاق را در دل دارند و کسی نیست که طالب دیدار آن مه رو  و زیر منت الطاف و مراحم او نباشد.