زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

از ویکی‌مهدی

راحتِ جان


ای صبا نَکهَتی از کویِ فُلانی به من آر۱

زار و بیمارِ غَمَم راحتِ جانی به من آر

قلب بی‌حاصلِ ما را بزن اکسیرِ مراد

یعنی از خاکِ درِ دوست نشانی به من آر


آذر بیگدلی:

قاصدا، نامه‌ای از کوی فلانی به من آر

یعنی از یار من آن نامه که دانی به من آر

نامهٔ من ببر، اما به رقیبان منمای؛

گر توانی بدهش، ور نتوانی به من آر


غالب دهلوی:

ای دل از گلبن امید نشانی به من آر

نیست گر تازه گلی برگ خزانی به من آر

تا دگر زخم به ناسور توانگر گردد

هدیه ای از کف الماس فشانی به من آر

----------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


حافظ، با باد صبا - یعنی همان نسیمی که از سوی دوست می وزد و خبری از محبوب می آورد- سخن های بسیار دارد؛ از نکهتش-بوی خوش و دلنوازش- راحت جان می یابد و گَرد کوی او برایش اکسیر مراد است.شاعران دیگر هم همین مضمون را در وزن و آهنگ شعر حافظ، سروده اند.