طريد

از ویکی‌مهدی

يكي از القاب حضرت بقية الله(ع)، "طريد"است . طريد، صفت مشبهه بر وزن فعیل از ریشه "طرد" و در لغت به معنای رانده شده به کار می رود و جمع آن، "طرائد" است.اصبغ بن نباته مى گويد: شنيدم از امیرالمؤمنین (ع)كه مى فرمود: "صاحب این امر، شرید، طرید، فرید و وحید است"١. "طرید، به معنای رانده شده از خلق که می توان گفت از نظر معنایی نزدیک به «شرید» می باشد. اين كه چرا آن حضرت به اين لقب خوانده مى شود بايد گفت : "طرید" به کسی اطلاق می شود که کنار گذاشته شده است. امام زمان(ع) به راستی در این زمان طرد شده هستند؛ چرا که قدر و منزلت ایشان آن گونه که باید، دانسته نمی شود و هیچ یک از مراحل شکر در برابر این نعمت عظیم الهی، به طور شایسته ادا نمی گردد. تا جایی که مردم، ولیّ نعمت خویش را کنار گذاشته اند و- فهمیده یا نفهمیده- ایشان را با قلب و زبان و عمل خویش طرد کرده اند٢.


عیسی خشاب گوید: به امام حسین(ع) گفتم: آیا شما صاحب الامر هستید؟ فرمود: "خیر، اما صاحب الامر، طرید (رانده شده) و شرید (رانده، تنها، رها شده) است و خونخواه پدرش و دارای کنیه عمویش می باشد"٢. داوود بن کثیر رقّی- از یاران برجسته امام موسی کاظم(ع) -نيز می گوید: از امام ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) درباره صاحب این امر پرسیدم. ایشان فرمودند: «او طرد شده تنها، غریب، پنهان از نزدیکانش و به خاطر کشته شدن پدرش مظلوم است٣»امام رضا(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت مى‌كند كه فرمودند: «فداى آن فرزند بهترين كنيزان ... آن تنهاى يگانه و رانده‌ شده كه انتقام خون پدر و جدّش را نگرفته است، آن‌كه صاحب غيبت طولانى است و در موردش گفته مى‌شود: مرده، يا كشته شده، معلوم نيست در كجاست؟»٤


لقب ديگر آن حضرت "شرید" است كه نزديك به همين معناست.حاجی نوری (ره) در معنای «شرید» می گوید: «رانده شده از مردمی که آن حضرت را نشناختند و قدر وجود نعمت او را ندانستند و در مقام شکر گزاری و مقام حقش بر نیامدند؛ بلکه پس از این که از دست یافتن بر او ناامید شدند، به قتل و قمع ذریه طاهره ایشان پرداختند و به کمک زبان و قلم، سعی بر بیرون راندن نام و یاد او، از قلوب و اذهان مردم کرده اند۵.«فرید» و «وحید» - یعنی تنها- دو لقب ديگر آن حضرت كه مرتبط با معناي طريد هستند، به کسی گفته می شود که متناسب با شأن و مقام خود، یاران همراه نداشته باشد، «کسی به او مراجعه نکند» و «اعوان و انصار نداشته باشد. «سَدیر صیرفی می گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و عرض کردم: قسم به خدا خانه نشینی برای شما جائز نیست! حضرت فرمودند: چرا ای سدیر؟ عرض کردم: به خاطر زیادی دوستان و شیعیان و یاران شما! به خدا قسم اگر امیرمؤمنان(ع)  شیعیان و یاران و دوستان شما را داشت، تیم و عَدِیّ (قبیله ابوبکر و عمر) نسبت به او طمع نمی کردند يعنى خلافت را از او غصب نمی نمودند.


حضرت فرمودند: ای سدیر! فکر می کنی این ها چه تعداد هستند؟ گفتم: صدهزار، فرمودند: صد هزار!؟ عرض کردم: بلی (بلکه) دویست هزار. فرمودند: دویست هزار!؟ گفتم: بلی و (بلکه) نصف دنیا. در این جا حضرت سکوت کردند، پس از اندکی فرمودند: می توانی با ما تا «یَنبُع» بیایی؟ گفتم: بلی... با ایشان رفتیم تا این که وقت نماز رسید، به من فرمودند: ای سدیر، پیاده شویم نماز بخوانیم... (آن جا) جوانی را دیدند که بزغاله هایی می چراند. پس فرمودند: به خدا قسم اگر شیعیان من به تعداد این بزغاله ها بود، خانه نشین بر من جائز نبود.  پس از فراغت از نماز متوجّه بزغاله ها شدم و آن ها را شمردم، هفده رأس بودند!٦ در این میان، تنها عدّه بسیاربسیار اندکی هستند، که امام را در غيبتش و حضورش ياري مى كنند و براي فرجش دعا مى نمايند و با زاری، تضرّع، عجز و لابه، از خداوند مى خواهند که این چشمه زلال آشکار شود و الطاف و نعمت های الاهى بر زمین جاری گردد.

١.کمال الدین/۱ باب ۲۶، ح ۱۳.     ٢.آفتاب در غربت /۳۴۸.  ٣. كمال الدين٣١٨/١.   ٤. همان، باب٣٤،ح٤.    ٥.نجم ثاقب١/١١٢.       ٦.اصول کافی/ کتاب الایمان والکفر/ بابُ فی قلَة عدد المؤمنین/ ح۱.