ظلم‌ستیزی حضرت مهدی علیه‌السلام

از ویکی‌مهدی

«الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَة»؛[۱]

«مهیا شده برای ریشه کن کردن نسل ستمگران».[۲]



شرح:

صفت «الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَة» اشاره است به آیه‌ی:

«فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»: (انعام: ۴۵)

«پس ریشه‌ی آن گروهی که ستم کردند برکنده شد، و ستایش برای خداوند، پروردگار جهانیان است.»

امام باقر علیه‌السلام در تفسیر آیه‌ی:

«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُون»: (انعام: ۴۴)

«پس چون آن‌چه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی [از نعمت‌ها] را بر آنان گشودیم، تا هنگامی که به آن‌‌چه داده شده بودند شاد گردیدند ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم، و یکباره نومید شدند».

فرمودند: «قول خداوند: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ» یعنی زمانی که ولایت علی علیه‌السلام را از یاد بردند در صورتی که مأمور به آن بودند، «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَیْءٍ» یعنی دولت ایشان در دنیا و آنچه برای ایشان در دنیا گشوده شد، «حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً» یعنی در زمان قیام قائم (آن چنان مغلوب و مقهور شدند) به نحوی که گویا هرگز برای آنان سلطنتی نبوده است و این است قول خداوند که می‌فرماید: «بَغْتَةً».[۳]

اگرچه ممکن است خداوند متعال به ستمکاران در دنیا مهلت دهد که هرچه می‌خواهند بر گناه خود بیفزایند تا مشمول عقوبت شدیدتری باشند، ولی چون سنت الاهی بر این امر تعلق دارد که در همین دنیا آنان را به کیفر اعمالشان برساند و آن‌ها را از صحنه‌ی روزگار براندازد، ازاین‌رو، سیر تاریخ بیان‌گر این معناست که می‌بینیم در هر دوران هرگروهی که ظلم و ستم بر دیگران روا داشتند، دیر یا زود، خدای تعالی آنان را به کیفر اعمالشان رسانیده است.[۴]

بنابراین از مهمترین رسالات حضرت مهدی علیه‌السلام، ظلم ستیزی و مبارزه با حاکمیت حاکمان ظالم و مستکبر است. از عبارت «الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دَابِرِ الظَّلَمَة» چنین بر می‌آید که سلسله‌ی ستمگران، تا ظهور آن حضرت وجود خواهند داشت،[۵] ولی پس از ظهور ایشان، این سلسله‌ی ننگین ریشه کن خواهند شد.

در احادیث بسیاری (متواتر) از این رسالت مهم، سخن به میان آمده است: «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».[۶] این روایت نشان‌گر این است که لازمه‌ی برقراری عدل در سراسر جهان، نابودی ظالمان است، زیرا با فراگیر شدن عدالت آن حضرت، کوچکترین تجاوزی به مال و جان و ناموس هیچ‌کس نمی‌شود و واضح است که چنین عدالتی محقق نمی‌شود، مگر این که جهان از لوث وجود ستمگران پاک گردد. در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده است که فرمودند: در حکومت مهدوی، اثر و نشانه‌ای از ظلم و ستم دیده نمی‌شود.[۷] به شکرانه‌ی این نعمت که امام علیه‌السلام بر تمام دشمنان خدا تسلط پیدا می‌کند، خود آن بزرگوار و اصحابشان و آنان‌که ایمان آورده‌اند به این قول قائل می‌شوند: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين».[۸] (انعام: ۴۵)

سید محمد باقر صدر در این باره می‌نویسد:

«ایمان به مهدویت نه تنها مایه‌ی تسلی و آرامش خاطر است، بلکه منشأ امید و منشأ مقاومت نیز هست. منشأ امید است، زیرا ایمان به مهدی به معنای این است که نبایستی زیر بار ستم رفت و بایستی منتظر روزی بود که او به همه‌ی جهان چیره گردد. اما منشأ مقاومت است، زیرا این ایمان مانند سوسوی امیدی است که با ناامیدی‌ها مقاومت می‌کند و دل‌ها را زنده نگه می‌دارد، هرچند ناگواری‌ها گسترده شود و ستم کاری‌ها چهره‌ی کریه خود را نشان دهد... وقتی از ما خواسته می‌شود به مهدی ایمان بیاوریم، با این ویژگی که وی انسانی زنده و معین است، مانند ما زندگی می‌کند و مثل ما در انتظار است، مقصود این است که به ما الهام شود تفکر نفی هر نوع ظلم و ستم که «مهدی» سمبل آن است، اینک در شخص پیشوای منتظر که به زودی ظهور خواهد کرد، تجسم یافته است، شخصیتی که به همه‌ی قدرت‌ها «نه» می‌گوید.»[۹]

  1. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۲۹۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۷.
  2. «الْمُرْتَجَي لِإِزَالَةِ الجَوْرِ وَ الْعُدْوَان؛ مورد امید برای براندازی ستم و دشمنی.» همان. «الأمامُ الْمُرْتَجَي لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَان؛ امام مورد امید برای براندازی ستم و دشمنی» مجلسی، بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۸۶. «بَقِيَّةَ الْخَلَائِفِ الْبَرِّ التَّقيً الْبَاقِيَ لِإِزَالَةِ الْجَوْرِ وَ الْعُدْوَان؛ باقی‌مانده‌ی خلیفه‌های نیکوکار، پرهیزگار، باقی برای براندازی ستم و دشمنی.» همان.
  3. ر.ک: بحرانی، البرهان، ج ۲، ص ۴۱۹.
  4. زمردیان، ندبه و نشاط، ص ۴۳۵.
  5. در بیانات ائمه علیهم‌السلام آمده است که در زمان غیبت، ظلم، جور و فساد سراسر جهان را فرا می‌گیرد. صدوق، کمال الدين، ج ۱، ص ۲۵۱.
  6. همان، ج ۲، ص ۴۲۲.
  7. قمی، تفسیر، ج ۲، ص ۸۵.
  8. زمردیان، ندبه و نشاط، ص ۴۳۶.
  9. همان، ص ۵۷.