هوای مجلس روحانیان معطر کن

از ویکی‌مهدی

معطّر کن


ز در درآ و شبستان ما منور کن۱

هوای مجلس روحانیان معطر کن

به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جان

بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن

ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور

به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

بگو به خازن جنت که خاک این مجلس

به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن

چو شاهدان چمن زیردست حُسن توأند

کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال

بیا و خرگه خورشید را منور کن

طمع به قند وصال تو حد ما نبود

حوالتم به لب لعل همچو شکر کن


جهان ملک خاتون:

برآ به بام و رخت همچو شمع خاور کن

ز آفتاب رخت عالمی منوّر کن

ز حلقه ی دهنت چرخ حلقه در گوش است

بیا به لطف و فصاحت جهان مسخّر کن

شبی به کلبه احزان ما درآی از لطف

ز وصل خویش شبستان ما معطّر کن


فیض کاشانی:

چه لاله داغ دل و اشک‏های خونین بین

بیا بیا و تماشای باغ و منظر کن

طمع به وصل شما حدّ چون منی نبود

حوالتم به یکی از نقاط دیگر کن

ز زهد خشک به جائی نمی‏رسی ای فیض

به روز شربت وصلش دهان ما تر کن‏

ز در درا و شبستان ما منور کن

-------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری


۱.غزلی سرشار از انتظار ظهور یار که چون بیاید شبستان جهان را منور کند؛ هوای مجلس روحانیان معطر نماید؛ به خازن بهشت بگو که خاک مجلس او را به فردوس برَد و آنجا را با عود مجمر، خوشبو کند و ستاره کم نور شب هجران را بگو به بام قصر رود و چراغ مهتاب او را بنگرد و تماشای چهره و منظر دلبر نماید و چون گل وجودش به گلستان درآید، زیبائیش صنوبران را به شگفتی آورد و چون شعاع جمالش حجاب دیده ادراک شود، همچون خورشید همه جا را روشن نماید ؛ بیا و باشیرینی وصال خویش، کام ما را چون شکر، شیرین ساز...