یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

از ویکی‌مهدی

یوسف کنعانی۱


یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور


فیض کاشانی:

مهدی آخر زمان آید به دوران غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

چون امید وصل او هر لحظه هست و ممکن است

در فراقش صبر کن با درد هجران غم مخور

حال ما در فرقت پیغمبر و اولاد او

جمله می‏ داند خدای حال گردان غم مخور

فیض اگر سیل فنا بنیاد هستی برکند

کشتی آل نبی داری، ز طوفان غم مخور

در جهان گر از حضورش دور باشی فیضیا

روز موعودش رسد دستت به دامان غم مخور

-------------

حافظ امید موعود، عبدالحسین فخاری

----------------

۱. یوسف(ع) که در جمال و کمال، شهره آفاق بود، غیبتش چنان بر پدر سخت بود که بسیار گریست تا آنکه چشمانش نابینا گردید اما از بازگشت او نا امید نگردید، حافظ این امیدواری به آمدن یوسف را ارج نهاده و به همگان نوید و امید می دهد که یوسف کنعانی، خواهد آمد و کلبه غمبار جهان را گلستان می کند.یوسف فاطمی نیز به دو ویژگی زیبایی و بخشندگی آراسته است و به یوسف کنعانی مانٓد در آن دو صفت زیرا برادران جفاکارش را از عطای خویش محروم نکرد؛ یوسف فاطمی نیز با این که بسیاری از مردم، او را نمی‌شناسند و بسیاری نیز با او به دشمنی برخاسته‌اند، یا در حقش، جفا و ستم می‌کنند و قدرش را نمی‌شناسند یا فراموشش کرده‌اند، ولی هم چنان بر سر سفره رحمت او نشسته‌اند و به برکت او، روزی می‌خورند...